زندگی نامعلوم
پارت چهل و پنجم
از زبان دایون=رفتم کنار خاک نشستم که تهیونگ اومد سمتم اولین بار بود چشماش ر. اشکی میبینم خیلی داغون بود.....تهیونگ گفت
تهیونگ:دایون عزیزم تو نباید بیای اینجا(با گریه اروم و دستای دایون رو گرفت)
دایون: ولم کن(با صدای خیلی اروم)
تهیونگ: عزیزم.......
دایون:گفتم ولم کن(جیغ)
با خشم به چشماش نگاه کردم دلم میخواست بجای جونگکوک من برم زیر خاک دلم میخواست من بمیرم ولی نشنوم جونگکوک شب عروسیم تصادف کرده.......بعد چند دقیقه یه پارچه سفید اوردن دنیا رو سرم خراب شد.....بعد از چنددقیقه از شوک خارج شدم و شدم دایون اصلی
دایون: نه نه نزارینش تروخدا تروخدا نزارینش این زیر سرده این زیر سرما میخوره جونگکوک بگو سردت میشه بگو دیگه(با حالت شک و گریه)
دایون: ترو خدا هق هق ترو خدا هق نزارینش هق هق من هق هق من نمیتونم بدون اون هق هق لطفا رحم کنین بهم هق هق
کسی به حرفم توجه نمیکرد برای همین عصبی شدم
دایون: با شمام میگم نزارینش هق هق
جونگ هی اومد گرفتتم
دایون: نزارینش نزارینش(گریه غش)
تهیونگ اومد سمتم و بغلم کرد دوباره و گریه میکرد
دایون: بزارین ببینمش ترو خدا بزارین ببینمش
مرد: متاسفم ولی اجازه نداریم
دایون:یعنی چی؟ من میخوام ببینمش هق هق ترو خدا رحم کن بهم هق هق فکر کن خواهرتم(گریه افتضاح)
مرد: متاسفم خواهر
جونگکوک رو گذاشتن داخل قبری که کندن بدون اینکه من بغلش کنم بدون اینکه ببوسمش بدون اینکه بوش کنم از زندگی رفت
منم زندگیم تموم شد دقیقا همون جایی که اولین خاک رو روی عشقم ریختن زندگی منم روش خاک ریخته شد و تمام.......
(دوسال بعد)
......
(اسلاید دوم آهنگ برای این پارت)
از زبان دایون=رفتم کنار خاک نشستم که تهیونگ اومد سمتم اولین بار بود چشماش ر. اشکی میبینم خیلی داغون بود.....تهیونگ گفت
تهیونگ:دایون عزیزم تو نباید بیای اینجا(با گریه اروم و دستای دایون رو گرفت)
دایون: ولم کن(با صدای خیلی اروم)
تهیونگ: عزیزم.......
دایون:گفتم ولم کن(جیغ)
با خشم به چشماش نگاه کردم دلم میخواست بجای جونگکوک من برم زیر خاک دلم میخواست من بمیرم ولی نشنوم جونگکوک شب عروسیم تصادف کرده.......بعد چند دقیقه یه پارچه سفید اوردن دنیا رو سرم خراب شد.....بعد از چنددقیقه از شوک خارج شدم و شدم دایون اصلی
دایون: نه نه نزارینش تروخدا تروخدا نزارینش این زیر سرده این زیر سرما میخوره جونگکوک بگو سردت میشه بگو دیگه(با حالت شک و گریه)
دایون: ترو خدا هق هق ترو خدا هق نزارینش هق هق من هق هق من نمیتونم بدون اون هق هق لطفا رحم کنین بهم هق هق
کسی به حرفم توجه نمیکرد برای همین عصبی شدم
دایون: با شمام میگم نزارینش هق هق
جونگ هی اومد گرفتتم
دایون: نزارینش نزارینش(گریه غش)
تهیونگ اومد سمتم و بغلم کرد دوباره و گریه میکرد
دایون: بزارین ببینمش ترو خدا بزارین ببینمش
مرد: متاسفم ولی اجازه نداریم
دایون:یعنی چی؟ من میخوام ببینمش هق هق ترو خدا رحم کن بهم هق هق فکر کن خواهرتم(گریه افتضاح)
مرد: متاسفم خواهر
جونگکوک رو گذاشتن داخل قبری که کندن بدون اینکه من بغلش کنم بدون اینکه ببوسمش بدون اینکه بوش کنم از زندگی رفت
منم زندگیم تموم شد دقیقا همون جایی که اولین خاک رو روی عشقم ریختن زندگی منم روش خاک ریخته شد و تمام.......
(دوسال بعد)
......
(اسلاید دوم آهنگ برای این پارت)
- ۲۱.۵k
- ۱۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط