نگذار هرکس که آمد و ماندنی نشد

.
نگذار هرکس که آمد و ماندنی نشد ...
تو را ...
دلت را ...
صداقتت را با خودش یدک بکشد...
که هروقت از سرِ بی حوصلگی ...
از سرِ نبودنِ آرامشی ...
آمد و سراغت را گرفت ...
حالت را پرسید ...
دلت را قل قلک داد و باز رفت و گم شد ...
تو بمانی و دنیایی "اشک" ...
تو بمانی و چرا و اما و اگر ...
آنکه میرود باید می رفته ...
اصلا برایِ رفتن آمده بود ...
تو هم برو ...
تو هم خودت را از لحظه هایش که هیچ ...
از فکرش هم بگیر ...
تو باید "تمامت" بماند برایِ کسی که "تمامش" تنها و تنها برایِ "توست" ...
ماندنی هرجا میرود با تــــو میــــرود ...
تو هم نباشی خاطرت با او هست ...
دیدگاه ها (۱۳)

مجنون و آب و کوزه و لیلا بهانه بودزندان و چاه و گرگ و زلیخا ...

هیچــوقتــــ وقتےنــاراحتےتصمیـــم نگیـــروقتےدیــرمیشــــه ...

.اینــجــــــا دختری هســـت ...کــــه شبهــــایــش پـــــر ا...

ﺑﺎ ﺗـﻮ ﻫـﺴــﺘﻢ ﺳﻬـــﺮﺍﺏ!تﻮ ﮐـﻪ ﮔـﻔﺘﯽ "ﮔـﻞ ﺷـﺒﺪﺭ ﭼـﻪ ﮐـﻢ ﺍﺯ ﻻ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط