شخصی یک سکه طلا در دست کودکی دید و به طمع افتاد و به او گ
شخصی یک سکه طلا در دست کودکی دید و به طمع افتاد و به او گفت: این سکه را با یک آب نبات عوض می کنی؟!
کودک گفت: باید برایم صدای الاغ در بیاوری تا سکه را بدهم!
آن شخص هم بلافاصله شروع به عرعر کرد و بعد گفت: حالا سکه را بده!
کودک گفت: تو با این خریّتی که داری، فهمیده ای که این سکه طلاست، آنوقت انتظار داری من که آدم هستم، متوجه نباشم؟!!!...
کودک گفت: باید برایم صدای الاغ در بیاوری تا سکه را بدهم!
آن شخص هم بلافاصله شروع به عرعر کرد و بعد گفت: حالا سکه را بده!
کودک گفت: تو با این خریّتی که داری، فهمیده ای که این سکه طلاست، آنوقت انتظار داری من که آدم هستم، متوجه نباشم؟!!!...
۳۴۷
۳۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.