frozen hearts

frozen hearts
پارت 9
ویو هان
ترسید بودم. اون مرد با چاقو من گرفته بود میترسیدم کاری کنم. اشک توی چشمام جمع شده بود. دست و پاهام میلرزید. توی ترس خودم بودم که لینو یه قدم به سمت من اومد.
دزد : وایسا وگرنه میکشمش.
لینو وایساد ولی بعد لحظه به سمت مرد و من اومد و او مرد محکم زد و بیهوش شد اینقدر سریع کن من نفهمیدم چی شد. من توی شک بودم که لینو من گرفت که نیوفتم.
لینو:( با نگران ) هان خوبی؟!
از شک بودن خارج شدم بلند شدم.
هان : اره.
لینو:مطمعنی خوبی؟!
هان : من چیزیم نشده خوبم.
هیون:( با تعجب ) لینو؟! تو نگران من نمیشی بعد الان نگران هان شدی ؟!
فلیکس : واقعا؟!!! نکن خبرای؟
هان : چی میگید الکی؟ چیه خبری؟ بشنید لینو اذیت نکنن.
ویو لینو
حق با شاهزاده هیون من چرا تا حالا برای ایشون نگران نشدم ولبالان برای هان نگرانم؟!
فعلا بهتر از دل شاهزاده هیون در بیارم بعد به سوالم فکر میکنم .
لینو : معذرت میخوام که کم توجهی کردم. من را ببخشید.
هیون : باشه ولی اگه چیزی شد بهم میگی که؟
هان : هییوونن بسه.
لینو : هر چی بشه بهتون میگم.
هیون : افرین.
با شاهزاده ها به ادامه گردش رفتیم. مردم با دیدن این که شاهزاذه ها کمک شون میکنن دلگرم شدند وان روز مانند سرزمین گل نیلوفر سرزمین یخی هم شاد و گرم بود. به قصر برگشتیم و بعد شاهزاده هیون و فلیکس از من و شاهزاده هان جدا شدند. ما به سمت اتاق من رفتیم؛ وارد شدم و لباسم در اوردم. احساس کردم کسی با دستش روی کمرم خط کشید. برگشتم هان بود. بادیدن نگاه من سریع صورتش رو قایم کردو برگشت. توی دلم میخندیدم این سنجاب کوچولو کیوت چقدر شیطون بوده نمیدونستم.
لینو :( باخنده) حالا چرا فرار کردی سنجاب کوچولو؟
هان :( با تعجب ) سنجاب کوچولو؟؟!!!
لینو: خودت گفتی هر چی خواستم صدات کنم.
هان : اها ، باشه . خب ببخشید نباید اون کار رو میکردم.
بهش نزدیک شدم نمیدونم چرا ولی این که لمسم کنه رو دوست داشتم. دستش رو گرفتم و گذاشتم روی سینه هام.
لینو : سنجاب کوچولو هر کاری خواستی بکن.
هان بین خودم دیوار قفل کردم. هان با تعجب نگاهم کرد. من به سمتش رفتم و حوله پشت سرش رو برداشتم رفتم حموم.( خدا فکر کردید من راحت میزارم ببوستش🙃)
دیدگاه ها (۱۵)

생일 축하해 🥳🥳🥳🥳

خوشبخت شید @minsung-girl ❤ https://wisgoon.com/h.kook.hun

خبر بد فلیکس کوچولومون تصادف کرد و دستش شکسته بیاین برای این...

واقعا.... تا این حد متنفرید؟! چرا؟! دیدن یه بارش هم برام درد...

my dad فصل ۲Part:30ویو فلیکس:تقریبا دو سه ساعتی میشد که هیون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط