مگر چه میخواهم از وطن

‍ ‍ مگر‌ چه می‌خواهم از‌ وطن؟
جز لقمه‌ای نان و خیالی آسوده
چه می‌خواهم؟
جز تکه‌ای آفتاب و بارانی که آهسته ببارد
جز پنجره‌ای که رو به عشق و آزادی گشوده شود
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟
آه ای میهن‌ِ مغموم
وطن از پا افتاده
بدرود
بدرود


شیرکو بیکس
دیدگاه ها (۱)

‍ بی آن‌که بدانی حرف زده‌ایبی‌آن‌که بدانی زنده بوده‌ایبی‌آن‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط