و کنترلم دست خودش بود

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﻜﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ !
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮐﻠﯽ ﺷﺎﺩ ﺯﻳﺴﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺳﺮﺣﺪ ﻣﺮﮒ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ و کنترلم دست خودش بود
ﭘﺎﯼ ﻟـﭗ ﺗﺎﭘﺶ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ دستش تو دماغش بود
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﻫﻮﺭﺕ ﻛﺸﻴﺪ ﻭﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺭﻭﻍ ﺯﺩ
پولاشو جمع کرد شاسی بلند خرید.باشگاه رفت.سفرای خارج از کشور رفت.
کثافت پیر هم نشد!!!!
روز مرد مبارک
دیدگاه ها (۲)

بانو حواست باشدمردتو اگردلش تنهایی می طلبیدهیچگاه شانه های م...

مردها تشنه روز مرد نیستند...مردها به یک روز قدردانی در سال ن...

کودکی از پدرش پرسید:بابا "مرد" یعنی چه؟پدر:مرد به کسی میگن ک...

چه لذتی دارد این حجابارزشی که خدا برای تو قائل شد و تو ناموس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط