وای اگر امشب این دشت به فردا برسد

وای اگر امشب این دشت به فردا برسد

شیون و گریه و آهم بـه ثریا برسد


به لب خشک تو دق می‌کنم از غصه اگر

تیغ خورشید بـر این پهنه صـحرا برسد


کوکب بخت جدایی ز تو تقدیر من است

چشم از روی تو بر هـم نزنم تا بـرسد


به تن اصغر تو یک سر سوزن حس نیست

با کمی آب تلظّـیش بـه لا لا برسد


علی‌ات را بشناسند نخواهند گذاشت

بویی از پیرهـنش نیـز بـه لیلا بـرسد


بدنش مثل فدک پخش زمین خواهد شد

پـای عباسم اگر بر لب دریا بـرسد


گرگ‌ها یوسف خواهر به سرت می‌ریزند

چاره‌ام چیست اگر کار به اینجا برسد ؟


نیزه ،خون ،چکمه ،سراشیبی گودال ،سرت

عمر زینب به گمانت به تماشا برسد؟


روی تل دختر مضطر شده می‌میرد اگر

پای اسبی به لب تشنهٔ بابا برسد


وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود

دست بی‌عاطفه بر چادر زن‌ها برسد


آتش و خیمه و غارت شدن هر چه که هست

هیچ کس نیست به داد من تنها برسد


نذرِ بوسیدن سی جزء توأم تا خود صبح

قبل از آنی که به قرآن تنت پا برسد


نفس سینهٔ زینب،نفست می‌گیرد

وای اگر امشب این دشت به فردا برسد
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_🖤 #السلام_علیک_یا_قمر_بنی_هاشم🖤 #السلام‌علیــڪ‌یاسیدالشهـداء #محرم
دیدگاه ها (۱)

جاهلیت ریشه در درون دارد

صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک «یا لیتنی کنت معکم» ...

انتخاب های ما

چه نام مرثیه واری است "مادران پسر" برای مادر تنهای بی پسر شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط