➰ پلاک صفر ➰
➰ پلاک صفر ➰
شاید دلت بخواد بدونی چرا بهت گفتم «دوستت دارم» و حالا دارم با یکی دیگه ازدواج میکنم ، شاید بخوای بدونی چرا نخواستم «تو» مردِ زندگیِ من باشی ، خب ، باید بگم که جواب خیلی واضحه:
من از آزار دادن تو لذت میبردم!
لابد خیلی دوست داشتی جوابمو نه؟ حتما این باب میل ترین جوابی بودکه میشد گفت آره؟ ولی متاسفانه این جواب درست نیست...
اینکه من تو رو آزردم حرف کاملا درستیه ، اما اینکه خودم راحت و بی دغدغه و سالم از این رابطه بیرون اومدم ، نه!
قصد من هرگز آزارت نبود ، دلبری هم نبود ، ازدواج هم البته نه ، من یه دوستی ساده خواستم فقط و نه عشق ، تو عاشقانش کردی ، تو به اینجا رسوندیش ، خود ِخودِ تو ، راستش ترجیح من ازدواج با یه آدم بود که بتونم بهش تکیه کنم ، که برنامه داشته باشه واسه زندگیش ، که چند سال بعد غصهٔ نداریِ بچمو نخورم ، فشار هر سال اثاث کشی رو نبینم ، که عاشقی اگه بلد نبود (که تا حدودی بلده) زندگی رو بلد باشه ، رفیق قدیم ، من مثل تو دیوونه نیستم ، من یکم دورترم میبینم ، وقتی دیگه نخوای ازم که نصفه شب بریم بام شهر و سیگار دود کنیم ، وقتی که پای دغدغهٔ اجاره خونه و سیب زمینی و قسط سر برج به زندگیمون باز بشه ، من خواستم نباشم تا این ماجرا تو بهترین قسمتش تموم بشه ، توی عاشقانه ترین فصلش...
رفیق قدیم ، بدون منم یاد تو بودم ، منم ذهنم درگیر تو بود ، اما درگیر فردا بیشتر ، درگیر آینده ای که تو حتی یادشم نیستی بیشتر ، میدونم تنها نمیمونی ، میدونم که نمیشه و نمیتونی ، دعا میکنم خدا دیوونه ترین آدمِ دنیا رو نصیبت کنه و بهتون انقدر توان بده که برید تا اونجاها که نشد با من بری ، آرزو میکنم خوشبخت ترین باشی ، آرزو کن خوشبخت باشم ، فقط همین....
قصهٔ ما اگرچه قشنگ تموم نشد ، اما قبول کن که خیلی قشنگ بود ، خیلی...
#محمد_یغمائی
🎗 @Pelak_3fr
شاید دلت بخواد بدونی چرا بهت گفتم «دوستت دارم» و حالا دارم با یکی دیگه ازدواج میکنم ، شاید بخوای بدونی چرا نخواستم «تو» مردِ زندگیِ من باشی ، خب ، باید بگم که جواب خیلی واضحه:
من از آزار دادن تو لذت میبردم!
لابد خیلی دوست داشتی جوابمو نه؟ حتما این باب میل ترین جوابی بودکه میشد گفت آره؟ ولی متاسفانه این جواب درست نیست...
اینکه من تو رو آزردم حرف کاملا درستیه ، اما اینکه خودم راحت و بی دغدغه و سالم از این رابطه بیرون اومدم ، نه!
قصد من هرگز آزارت نبود ، دلبری هم نبود ، ازدواج هم البته نه ، من یه دوستی ساده خواستم فقط و نه عشق ، تو عاشقانش کردی ، تو به اینجا رسوندیش ، خود ِخودِ تو ، راستش ترجیح من ازدواج با یه آدم بود که بتونم بهش تکیه کنم ، که برنامه داشته باشه واسه زندگیش ، که چند سال بعد غصهٔ نداریِ بچمو نخورم ، فشار هر سال اثاث کشی رو نبینم ، که عاشقی اگه بلد نبود (که تا حدودی بلده) زندگی رو بلد باشه ، رفیق قدیم ، من مثل تو دیوونه نیستم ، من یکم دورترم میبینم ، وقتی دیگه نخوای ازم که نصفه شب بریم بام شهر و سیگار دود کنیم ، وقتی که پای دغدغهٔ اجاره خونه و سیب زمینی و قسط سر برج به زندگیمون باز بشه ، من خواستم نباشم تا این ماجرا تو بهترین قسمتش تموم بشه ، توی عاشقانه ترین فصلش...
رفیق قدیم ، بدون منم یاد تو بودم ، منم ذهنم درگیر تو بود ، اما درگیر فردا بیشتر ، درگیر آینده ای که تو حتی یادشم نیستی بیشتر ، میدونم تنها نمیمونی ، میدونم که نمیشه و نمیتونی ، دعا میکنم خدا دیوونه ترین آدمِ دنیا رو نصیبت کنه و بهتون انقدر توان بده که برید تا اونجاها که نشد با من بری ، آرزو میکنم خوشبخت ترین باشی ، آرزو کن خوشبخت باشم ، فقط همین....
قصهٔ ما اگرچه قشنگ تموم نشد ، اما قبول کن که خیلی قشنگ بود ، خیلی...
#محمد_یغمائی
🎗 @Pelak_3fr
۱۰.۶k
۲۶ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.