چند خط شعر
#چند_خط_شعر
#چند_بیت_جنون
#سی_روز#سی_روزه#سی_روضه
#بزم_روضه ی دوازدهم
به مناسبت سالروز #عقد_اخوت #رسول_الله_صلى_الله_عليه_وسلم با #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
شب همان شب که سفر مبداء دوران میشد
خط به خط باور تقويم مسلمان میشد
شب همان شب که جهان نگران بود آن شب
صحبت از جان پيمبر به ميان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم #چاره_علی_بود_نه_آن_ديگرها
مرد؛ مردی که کمر بسته به پيکار دگر
بی زره آمده در معرکه يک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش میرقصيد
تيغ عريان شده بالای سرش میرقصيد
مرد آن است که تا لحظه ی آخر مانده
در شب خوفو خطر جای پيمبر مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهميد کسی
و #محمد_خود_او_بود_و_نفهميد_کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن ديگرها
ديگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
#جان_پيغمبر_خود_را_سپر_خود_کردند
بگذاريد بگويم چه غمی حاصل شد
#آيه_ی_ترس_برای_چه_کسی_نازل_شد
بگذاريد بگويم خطر عشق مکن
جگر شير نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آيه ای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ايمان تو محکم تر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگويم ديگر؟!
از فلانی و فلانی چه بگويم ديگر؟!
يازده قرن به دل سوخته ام میدانی
#مُهر_وحدت_به_لبم_دوخته_ام میدانی
باز هم يک نفر از درد به من میگويد
من زبان دوختم و خواجه سخن میگويد:
"من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم"
طاقت آوردن اين درد نهان آسان نيست
#شِقْشقِيّه است و سخن گفتن از آن آسان نيست
میرود قصه ی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
چشم وا کن احد آيينه ی عبرت شد و رفت
دشمنباخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آن که انگيزه اش از جنگ غنيمت باشد
با خبر نيست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بيداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگويم که غنيمت رکب دشمن بود
داد و بيداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذاريد پيمبر تنهاست
يک به يک در ملاء عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانيی و فلانی رفتند
#همه_رفتند_غمی_نيست_علی_میماند
جای سالم به تنش نيست ولی میماند
#مرد_مولاست_که_تا_لحظه_ی_آخر_مانده
دشمن از کشتن او خسته شده درمانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی میماند
#جگر_حمزه اگر داشت کسی میماند
مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون
آن چنانی که علی از احد آمد بيرون
میرود قصه ی ما سوی سرانجام_آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
[#سیدحمیدرضا_برقعی ]
#چند_بیت_جنون
#سی_روز#سی_روزه#سی_روضه
#بزم_روضه ی دوازدهم
به مناسبت سالروز #عقد_اخوت #رسول_الله_صلى_الله_عليه_وسلم با #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
شب همان شب که سفر مبداء دوران میشد
خط به خط باور تقويم مسلمان میشد
شب همان شب که جهان نگران بود آن شب
صحبت از جان پيمبر به ميان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم #چاره_علی_بود_نه_آن_ديگرها
مرد؛ مردی که کمر بسته به پيکار دگر
بی زره آمده در معرکه يک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش میرقصيد
تيغ عريان شده بالای سرش میرقصيد
مرد آن است که تا لحظه ی آخر مانده
در شب خوفو خطر جای پيمبر مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهميد کسی
و #محمد_خود_او_بود_و_نفهميد_کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن ديگرها
ديگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
#جان_پيغمبر_خود_را_سپر_خود_کردند
بگذاريد بگويم چه غمی حاصل شد
#آيه_ی_ترس_برای_چه_کسی_نازل_شد
بگذاريد بگويم خطر عشق مکن
جگر شير نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آيه ای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ايمان تو محکم تر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگويم ديگر؟!
از فلانی و فلانی چه بگويم ديگر؟!
يازده قرن به دل سوخته ام میدانی
#مُهر_وحدت_به_لبم_دوخته_ام میدانی
باز هم يک نفر از درد به من میگويد
من زبان دوختم و خواجه سخن میگويد:
"من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم"
طاقت آوردن اين درد نهان آسان نيست
#شِقْشقِيّه است و سخن گفتن از آن آسان نيست
میرود قصه ی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
چشم وا کن احد آيينه ی عبرت شد و رفت
دشمنباخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آن که انگيزه اش از جنگ غنيمت باشد
با خبر نيست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بيداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگويم که غنيمت رکب دشمن بود
داد و بيداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذاريد پيمبر تنهاست
يک به يک در ملاء عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانيی و فلانی رفتند
#همه_رفتند_غمی_نيست_علی_میماند
جای سالم به تنش نيست ولی میماند
#مرد_مولاست_که_تا_لحظه_ی_آخر_مانده
دشمن از کشتن او خسته شده درمانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی میماند
#جگر_حمزه اگر داشت کسی میماند
مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون
آن چنانی که علی از احد آمد بيرون
میرود قصه ی ما سوی سرانجام_آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
[#سیدحمیدرضا_برقعی ]
۳.۹k
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.