پارت دوم افسردگی
پارت دوم افسردگی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ات *
خیلی دلم براش سوخت و بغلش کردمو گزاشتم گریه کنه تصمیم گرفتم دوست صمیمیش بشم
ات: تهیونگ
ته: بله
ات: بیا با هم دوست باشیم (درحالی که داره اشک های تهیونگو پاک میکنه)
ته: باشه
ات: ولی...
ته: ولی چی؟ نمیخای باهام دوست باشی؟(بغض)
ات: هی اروم باش ولی نباید باهام سرد باشی همین
ته: قبولههه
ته ویو *
اون گفت دوست باشیمو منم قبول کردم باورم نمیشد اون باعث میشد حس خوبی داشته باشم
الان چند هفتس میگذره و منو ات دوست های صمیمی هستیم نشسته بودیم توی کلاس تا معلم بیاد و معلم اومد و کفت
معلم: بچه ها قراره برای یه ازمون به یک سفر بریم برگه هارث پخش کرد و گفت فایتینگ
روی برگه نوشته بود
«روز چهارشنبه ساعت ۱»
خماری
میدونم کم شد ولی بخاطر مریضی که دارم چند روزه خیلی حالم بده ولی براتون میزارم کیوتام ❤️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ات *
خیلی دلم براش سوخت و بغلش کردمو گزاشتم گریه کنه تصمیم گرفتم دوست صمیمیش بشم
ات: تهیونگ
ته: بله
ات: بیا با هم دوست باشیم (درحالی که داره اشک های تهیونگو پاک میکنه)
ته: باشه
ات: ولی...
ته: ولی چی؟ نمیخای باهام دوست باشی؟(بغض)
ات: هی اروم باش ولی نباید باهام سرد باشی همین
ته: قبولههه
ته ویو *
اون گفت دوست باشیمو منم قبول کردم باورم نمیشد اون باعث میشد حس خوبی داشته باشم
الان چند هفتس میگذره و منو ات دوست های صمیمی هستیم نشسته بودیم توی کلاس تا معلم بیاد و معلم اومد و کفت
معلم: بچه ها قراره برای یه ازمون به یک سفر بریم برگه هارث پخش کرد و گفت فایتینگ
روی برگه نوشته بود
«روز چهارشنبه ساعت ۱»
خماری
میدونم کم شد ولی بخاطر مریضی که دارم چند روزه خیلی حالم بده ولی براتون میزارم کیوتام ❤️
۵.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.