بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
گرمی ثانیهای خانه شدن را بلدی؟
تو که ویرانه کننده است غمت میدانم
خوردن غصه و ویرانه شدن را بلدی؟
انقدر سوخته قلبم که قلم میسوزد
شمع گریان شده ، پروانه شدن را بلدی؟
مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد
بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟
مینویسم من عاشق فقط از قصهی تو
در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟
اشک شب های سحر سوختهام
تلخی گریهی مردانه شدن را بلدی؟
هر کسی دیده مرا شاعر " مجنون " خوانده
تو بگو " لیلی " "دیوانه" شدن را بلدی؟
این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
گرمی ثانیهای خانه شدن را بلدی؟
تو که ویرانه کننده است غمت میدانم
خوردن غصه و ویرانه شدن را بلدی؟
انقدر سوخته قلبم که قلم میسوزد
شمع گریان شده ، پروانه شدن را بلدی؟
مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد
بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟
مینویسم من عاشق فقط از قصهی تو
در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟
اشک شب های سحر سوختهام
تلخی گریهی مردانه شدن را بلدی؟
هر کسی دیده مرا شاعر " مجنون " خوانده
تو بگو " لیلی " "دیوانه" شدن را بلدی؟
این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
- ۶۵۵
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط