در من

در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از دوست داشتنت بر نمی‌دارد
با تو قدم می‌زند
حرف می‌زند
می‌خندد
شعر می‌خواند
قهوه می‌خورد
فقط نمی‌تواند
در آغوش بگیردت

به گمانم
همین بی آغوشی
او را خواهد کشت.....

#مریم_قهرمانلو
دیدگاه ها (۱)

هوای حال من غم داره سختولی از ابر و بارون خزون نیستزمستون دا...

اگر روزی عاشق شدید، با او قدم از قدم بر ندارید!هرگز زیر بارا...

کیا یادشونه:)

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط