آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده
آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده
خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده
قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا
قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده
خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو
دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده
دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب
جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده
بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام
سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده
لحظه لحظه مَشک را لبریز میبیند از آب
حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده
مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)-
دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده
میرود خندان رقیه(س)جان در آغوش حسین(ع)
عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده
عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد
بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ص) شده
گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من!
بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده
*
خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی
خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده
پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص)
خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده!
مرضیه عاطفی
#یا_حسین
#برای_حسین
#پیام_حسین
#خط_عاشورا
#از_عاشورا_تا_ظهور
#محرم#عاشورا
#یا_ابا_عبد_الله
خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده
قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا
قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده
خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو
دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده
دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب
جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده
بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام
سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده
لحظه لحظه مَشک را لبریز میبیند از آب
حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده
مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)-
دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده
میرود خندان رقیه(س)جان در آغوش حسین(ع)
عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده
عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد
بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ص) شده
گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من!
بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده
*
خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی
خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده
پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص)
خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده!
مرضیه عاطفی
#یا_حسین
#برای_حسین
#پیام_حسین
#خط_عاشورا
#از_عاشورا_تا_ظهور
#محرم#عاشورا
#یا_ابا_عبد_الله
۱۶.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۳