و من هرگز نمیدانستم

.
و من هرگز نمی‌دانستم
درخت‌ها هم چشم‌شان شور است
امروز صبح
همین که خواستم برایت خرمالو بچینم
دستانم را باد بُرد

حالا با نگاهم تو را در آغوش گرفته‌ام
و پلک‌هایم را
روی هم فشار داده‌ام
مبادا سردت بشود

راستی!
به مادرم گفتم برایم کلاه ببافد
نگران بودم نکند سَرم را هم باد ببرد
و چشم‌هایم را
و تو را

زبانم لال!
باور کن همین حالا شعرم را باد..
‌‌
‌‌‌#سیاوش_خاکسار
دیدگاه ها (۴)

بغضیها را هر چقدر بخوانی خسته نمی شوی،بعضیها را هر چقدر گوش ...

در محبت شاخه ای گل باش..بی ریا در یاد مردم باش..عطر گل بر قل...

.از کوزه‌گری کوزه خریدم باریآن کوزه سخن گفت ز هر اسراری،شاهی...

می‌گویندآدم‌های خوب به بهشت می‌رونداما من می‌گویمآدم‌های خوب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط