گرگ هر شب به شکار می رفت و بی آنکه چیزی شکار کند برمی گشت
گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی #شکار کند برمیگشت.
شبی #گرگ را ناراحت دیدم...
با لاشه یک #آهو به دهان به گله آمد.
گرگهای گله شاد از شکار او پرسیدند:
چرا ناراحتی گرگ؟
گفت:
شبی در سیاهی بیابان، چشمانش را دیدم، دلم را ربود. هر شب به خواست پایم که نه، به تمنای دلم میرفتم تا تماشایش کنم. امشب محو او بودم که صدای سگان ولگرد را شنیدم. دویدم، پریدم و زیر گلویش را گرفتم و دریدمش...
آنچنان دوستش داشتم که نمیخواستم سهمِ دلم، نصیب سگان ولگرد شود...
#عشق #عاشقانه #عاشق #آهو #چشمان_آهو #چشم_آهو #داستان #حکایت #افسانه
کانال تلگرام🌸 مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw
اینستاگرام و تلگرام من: @MehrBanooo_2018
شبی #گرگ را ناراحت دیدم...
با لاشه یک #آهو به دهان به گله آمد.
گرگهای گله شاد از شکار او پرسیدند:
چرا ناراحتی گرگ؟
گفت:
شبی در سیاهی بیابان، چشمانش را دیدم، دلم را ربود. هر شب به خواست پایم که نه، به تمنای دلم میرفتم تا تماشایش کنم. امشب محو او بودم که صدای سگان ولگرد را شنیدم. دویدم، پریدم و زیر گلویش را گرفتم و دریدمش...
آنچنان دوستش داشتم که نمیخواستم سهمِ دلم، نصیب سگان ولگرد شود...
#عشق #عاشقانه #عاشق #آهو #چشمان_آهو #چشم_آهو #داستان #حکایت #افسانه
کانال تلگرام🌸 مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw
اینستاگرام و تلگرام من: @MehrBanooo_2018
۲.۵k
۱۸ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.