شعر
من خسته چون ندارم، نفسي قرار بي تو
به کدام دل صبوري، کنم اي نگار بي تو
ره صبر چون گزينم، من دل به باد داده
که به هيچ وجه جانم، نکند قرار بي تو
صنما به خاک پايت، که به کنج بيت احزان
به ضرورتم نشيند، نه به اختيار بي تو
اگرم به سوي دوزخ، ببرند باز خوش خوش
بروم ولي به جنت، نکنم گذار بي تو
سر باغ و بوستانم، به چه دل بود نگارا
که به چشم من جهان شد، همه زرنگار بي تو
نفسي به بوي وصلت، زدنم بهست جانا
که چنين بماند عمري، من دلفگار بي تو
تو گمان مبر که سعدي، به تو برگزيد ياري
به سرت که نيست او را، سر هيچ يار بي تو
#حسادت_ویرانگر_زندگی_ها
#تحمیل_فقر_با_سلطه_دوستان
#سلطه_با_نظامات_پاداشی
#ویرانگری #پانترکیالیسم #ترحم_بیرحمانه
#عقده_شهرت_و_قدرت #عقده_حقارت
#استاده_ام_چو_شمع_مترسان_ز_اتشم
#درد_بی_رحم_است_چون_تو #استبداد_روشنفکرمآبانه
#نظامات_بیشعوری
#دزدی #غارت #تصرف_عدوانی
#ظلم_ظالم
#پروپاگاندای_رسانه_ای
#فصاص_جنایت
#خانیسمی #ایشیق #کوپیولیسم
#مبتکر_جنایات_خاموش
#نپتوکراسی #فریبکاری #عرفی_شیرازی
#آزار_مادر_محجور_توسط_دکتر_قلابی
#عقده_وکالت #دکتر_قلابی #مزاحم_روزها_و_زندگی_ها
#فقر_دشمن_انسانیت
به کدام دل صبوري، کنم اي نگار بي تو
ره صبر چون گزينم، من دل به باد داده
که به هيچ وجه جانم، نکند قرار بي تو
صنما به خاک پايت، که به کنج بيت احزان
به ضرورتم نشيند، نه به اختيار بي تو
اگرم به سوي دوزخ، ببرند باز خوش خوش
بروم ولي به جنت، نکنم گذار بي تو
سر باغ و بوستانم، به چه دل بود نگارا
که به چشم من جهان شد، همه زرنگار بي تو
نفسي به بوي وصلت، زدنم بهست جانا
که چنين بماند عمري، من دلفگار بي تو
تو گمان مبر که سعدي، به تو برگزيد ياري
به سرت که نيست او را، سر هيچ يار بي تو
#حسادت_ویرانگر_زندگی_ها
#تحمیل_فقر_با_سلطه_دوستان
#سلطه_با_نظامات_پاداشی
#ویرانگری #پانترکیالیسم #ترحم_بیرحمانه
#عقده_شهرت_و_قدرت #عقده_حقارت
#استاده_ام_چو_شمع_مترسان_ز_اتشم
#درد_بی_رحم_است_چون_تو #استبداد_روشنفکرمآبانه
#نظامات_بیشعوری
#دزدی #غارت #تصرف_عدوانی
#ظلم_ظالم
#پروپاگاندای_رسانه_ای
#فصاص_جنایت
#خانیسمی #ایشیق #کوپیولیسم
#مبتکر_جنایات_خاموش
#نپتوکراسی #فریبکاری #عرفی_شیرازی
#آزار_مادر_محجور_توسط_دکتر_قلابی
#عقده_وکالت #دکتر_قلابی #مزاحم_روزها_و_زندگی_ها
#فقر_دشمن_انسانیت
۴.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.