من نمی توانستم

من "نمی توانستم‌"
به او‌ بگویم که با جنس مخالفش حرف نزند
شوخی نکند، رفت و آمد نداشته باشد..
نمی توانستم بگویم میخواهم فقط مرا داشته باشد..
تنها کاری که از دستم برمی آمد این بود که
"سکوت" کنم و به رویم نیاورم که دلخور شده ام..
یک گوشه کِز میکردم و در جواب پرسش:«چیزی شده؟»
فقط می توانستم لبخند تلخی بزنم
و بگویم:«نه جانم!»
نمی شد به اوبگویم ماتمِ چشمهایم را ببیند،
معنی لبخند تلخم را بفهمد
و دستِ دلم را بگیرد و بهش بگوید ناراحت نباش..
من نمی توانستم به او بگویم :«فقط برای من باش»

او "خودش"باید می فهمید...
لطفا.بفرمائید.💐
آدرس لینک کانال جدید من در تلگرام* :
https://telegram.me/moonlightyy/ 
دیدگاه ها (۱)

بریا مردن بو کات ژمیریکش هه بوایه...ئه و کات ده دزانکی له تا...

دفتری بود که گاهی من و تومی نوشتیم در آناز غم و شادی و رویاه...

از یه جایی به بعد۲۴ ساعت پیام دادناتون میشه حداکثر ۱ ساعت......

‏‎وقتت رو با توضیح دادن تلف نکنآدمها فقط اون چیزیو میشنوند ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط