life style
پارت 14
ا/ت: تو این یک هفته هر روز میومدم و به یونا شیر میدادم و برمی گشنم خونه و جونگ یولم به دلیل نبود یونا بی قراری میکرد حقم داشت چون دوقلوی یکسان بودند و به هم وابسته بودند به سختی میخوابید و به زور بیدار میشد تا اینکه یونا رو آوردیم و کنار هم خوابیدند *
کوک: دلم برات تنگ شده بود دختر ( آروم) شکمشو ناز کردم*
ا/ت: تابستون بود و هوا به شدت گرم و چون مثل من گرمایی بودند خیلی زود بخاطر هوا اذیت میشدند و گریه میکردند بعضی موقع ها که کوک میرفت اذیت میشدم چون هنوز جای بخیه هام نرفته و بچه هام تند تند شیر میخواستند البته آجوما هم خیلی کمکم کرد
ا/ت: تو این یک هفته هر روز میومدم و به یونا شیر میدادم و برمی گشنم خونه و جونگ یولم به دلیل نبود یونا بی قراری میکرد حقم داشت چون دوقلوی یکسان بودند و به هم وابسته بودند به سختی میخوابید و به زور بیدار میشد تا اینکه یونا رو آوردیم و کنار هم خوابیدند *
کوک: دلم برات تنگ شده بود دختر ( آروم) شکمشو ناز کردم*
ا/ت: تابستون بود و هوا به شدت گرم و چون مثل من گرمایی بودند خیلی زود بخاطر هوا اذیت میشدند و گریه میکردند بعضی موقع ها که کوک میرفت اذیت میشدم چون هنوز جای بخیه هام نرفته و بچه هام تند تند شیر میخواستند البته آجوما هم خیلی کمکم کرد
- ۱۹.۳k
- ۰۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط