فـ قـ ط بـ رای مـ نـ 🖤✨
𝙋𝙖𝙧𝙩:𝟏𝟏
_ هی منو کجا آوردید ولم کنید
_ اینجا کجاست؟ کسی هست؟ لطفا کمکم کنیددد
؟ : به به سلام ببین کی اینجاست
_ هی تو چرا منو آوردی اینجا چی ازم میخوای
؟ :اممممم خب خانوم ات بیا عاقلانه فکر کنیم
( ماسکی که رو صورتش بود رو کنار گذاشت)
؟ :هالا شناختی؟
_ توی عوضی همونی نیستی که با یه خانوم تو پاساژ بود
؟ : پس احمقم نیستی.. معلومه باهوشی(نیشخند)
_ چرا منو آوردی اینجااااااا(داد)
_ اگه سانگ بفهمه زندت نمیزاره مطمئن باش
؟ :شوهر عزیزت داره میاد اینجا همینکه اومد بومم دیگه نمیبینیش
فلش یک به چند دقیقه قبل
( گوشی سانگ زنگ خورد و دید ناشناسه جواب داد)
× الو(سرد)
؟ :سلام کردن بلد نیستی؟
× چی میخوای مرتیکه زود بگو(سرد و عصبی)
؟ : اگه زنتم زیر دستای من باشه هم اینطوری حرف میزنی؟
× کثافت اشغاله عوضی ات کجاست
× چیکارش دارییییی(داد) ببین بفهمم یه تار مو از سرش کم شده بلایی سرت میارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن بی همه چیز
؟ : خب پس اگه نمیخوای بلایی سرش بیوفته بیا به آدرسی که میگم
؟ :.... (آدرسو گفت)
؟ :عممم راستی زنت عجب چیزیه هااا بد سلیقه هم نیستی که اینو اوردی
× ببین بفهمم کاری باهاش کردی یا حتی یه دست کوچیک بهش زدی زندت نمیزارمممممم(داد)
؟ :بای بای (خنده)
( سانگ سریع سوار ماشینش شد و به آدرسی که داده بود رفت و کل بادیگارد هارو جمع کرد و کم کم داشتن میرسیدن اونجا)
فلش بک به الان
؟ :خب خانوم ات نظرت راجب من چیه؟
_ تو یه عوضی بیشتر نیستی
؟ :راستی چرا با سانگ ازدواج کردی به جاش میومدی با من ازدواج میکردی الان همچین وضعی هم نداشتی.
_ نمیدونم کی هستی و از جونم چی میخوای ولی اینو خوب میدونم که سانگ از همه مردا بهتره
؟ :اووووو ولی اگه از دستش بدی چی؟
_ مطمئن باش تو نمیتونی بلایی سرش بیاری
(صدای شلیک گلوله ها میومد و اون مرد سریع رفت بیرون و آخرین صدای شلیک اومد و همه جا به مدت چند لحظه سکوت شدیدی پیدا کرد تا اینکه یکی در زیر زمین رو باز کرد و اومد داخل که اون سانگ بود)
_ سانگگگگ(ذوق)
× ات عزیزم چیزیت نشده اون عوضی کاری باهات نکرده که؟
_ نه من خوبم تو حالت خوبه زخمی نشدی که؟
× نه منم خوبم
(سانگ دست و پای ات رو باز میکنه براید استایل بلندش میکنه و به سمت ماشین میرن و سوار ماشین میشن)
_ راستی اون کی بود؟
× گئون
_ چی اون کیه؟
× دشمن خونیه بابام که میخواست باند منو بابام رو نابود کنه و تموم اموال مارو به دست بگیره
_ اما چرا؟
× اون چون بابام به جای اینکه اونو مدیر عامل شرکت کنه منو به جاش گذاشت میخواست بخاطر این از بابام انتقام بگیره و نابودمون کنه اما نتونست
_ لعنت بهش مرتیکه از خود راضی
ادامه دارد....
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.