part : ²
part : ²
تو و گفت
امم سلام من و دوستم میتونیم اینجا بشینیم ؟؟
هایجین :آره حتما
....
وقتی کل در واگن رو باز کرد متوجه یه دختر دیگه هم شدن
.... ، ..: ممنون
هایجین : خواهش
..: راستی اسم من مینی اسم ایشون هم یون جی هست اسم تو چیه؟؟
هایجین : من کیم هایجینم
یون جی : چییییییی(تعجب)
مینی : همون هایجین معروف ؟؟
هایجین : چی(حالت سوالی)
یون جی : وای دختر مگه خبر نداری تو تنها بازمانده ی خاندان کیم و قهرمان جهان هستی
هایجین: اول که من مادر و پدرم زندن پس تنها بازمانده نیستم و دوم که قهرمان؟؟هع به کجای منه۱۳ساله میخوره قهرمان باشم ؟
مینی : اول که تو توی جنگ مادر و پدرت فوت کردن و ورد یونا روت اثر نکرد و تو هنوز زنده ای پس قهرمانی جهانی و دوم که از طرف خوانواده ی مادرت به فرزندی قبولت کردن ولی تو در اصل جئون هایجینی کیم فامیلی مادرته و البته تو یه پسر عمو هم داری که زندس ولی اگه تو نبودی اون هم الان مرده بود
هایجین : واتتتتتت ( تعجب )
هایجین : یعنی این همه مدت اونا خوانواده ی واقعیم نبودن( بغض)
یون جی : هیسسس آروم باش احتمالا برای هیمن فرستادنت به این مدرسه
هایجین : نه برام دعوت نامه اومد
یون جی : پشمام
مینی : یه ۹۰۰۰۰ سالی هست برای کسی دعوت نامه نفرستادن
هایجین : فعلا ولم کنین بزارین با اینا کنار بیام بعدش حرف میزنیم( سرش رو به شیشه تکیه داد و خوابید)
مینی و یون جی : باشه ( لبخند و اروم )
................
☆فلش بک بعد رسیدنشون به مدرسه☆
مینی : هی هایجین بلند شو
هایجین : چیشده ؟؟
یون جی : رسیدم بلند شو بریم بیرون
هایجین : اوکی
............
از قطار پیاده شدیم بهمون گفتن خودشون وسایلمون رو میزارن توی اتاقمون
رفتیم توی آکادمی واو چقدر بزرگ بود و البته فوق جادویی
رفتیم و صف وایسادیم و پیش مینی و یون جی بودم
بعد یه ۳ مین یه مرد مو سفید اومد
مرده : سلام من مدیر کل هاگوارتز ارتین هستم
ارتین : به همهی دانش آموزان اینجا خوش آمد عرض میکنم و خب حالا وقت گروه بندی سال اولی هاست سال اولی ها لطفا به بالا بیان و روی صندلی بشینن و بزارین کلاه گروه بندی گروهتون رو مشخص کنه
ارتین : خب .............. لی مینی
کلاه : اوممممم خب خب اینجا یه گریفیندوری داریم
مینی ممنون ( لبخند )
ارتین : مین یون جی
کلاه : خب خب اینجا دوباره یه گریفیندوری داریم
یون جی : ممنون( ذوق با لبخند )
ارتین : جئون هایجین
..........
میتونستم صدای پچ پچای بقیه رو بشنوم ولی اهمیت ندادم و با لبخند به سمت صندلی رفتم
...: وای اونم اینجاس
...: وای باورم نمیشه
...: فکر کن هایجین اینجا باشه وایییی خیلی خوبه
..: آره آره باید دعا دعا کنیم بیوفته تو گروه ما
..: بعدشم باهاش دوست میشیم بعد همه آزمون حساب میبرن
رفتم روی صندلی نشستم آقای ارتین کلاه رو روی سرم گذاشت
کلاه :...
فیک رو ادامه بدم ؟؟
تو و گفت
امم سلام من و دوستم میتونیم اینجا بشینیم ؟؟
هایجین :آره حتما
....
وقتی کل در واگن رو باز کرد متوجه یه دختر دیگه هم شدن
.... ، ..: ممنون
هایجین : خواهش
..: راستی اسم من مینی اسم ایشون هم یون جی هست اسم تو چیه؟؟
هایجین : من کیم هایجینم
یون جی : چییییییی(تعجب)
مینی : همون هایجین معروف ؟؟
هایجین : چی(حالت سوالی)
یون جی : وای دختر مگه خبر نداری تو تنها بازمانده ی خاندان کیم و قهرمان جهان هستی
هایجین: اول که من مادر و پدرم زندن پس تنها بازمانده نیستم و دوم که قهرمان؟؟هع به کجای منه۱۳ساله میخوره قهرمان باشم ؟
مینی : اول که تو توی جنگ مادر و پدرت فوت کردن و ورد یونا روت اثر نکرد و تو هنوز زنده ای پس قهرمانی جهانی و دوم که از طرف خوانواده ی مادرت به فرزندی قبولت کردن ولی تو در اصل جئون هایجینی کیم فامیلی مادرته و البته تو یه پسر عمو هم داری که زندس ولی اگه تو نبودی اون هم الان مرده بود
هایجین : واتتتتتت ( تعجب )
هایجین : یعنی این همه مدت اونا خوانواده ی واقعیم نبودن( بغض)
یون جی : هیسسس آروم باش احتمالا برای هیمن فرستادنت به این مدرسه
هایجین : نه برام دعوت نامه اومد
یون جی : پشمام
مینی : یه ۹۰۰۰۰ سالی هست برای کسی دعوت نامه نفرستادن
هایجین : فعلا ولم کنین بزارین با اینا کنار بیام بعدش حرف میزنیم( سرش رو به شیشه تکیه داد و خوابید)
مینی و یون جی : باشه ( لبخند و اروم )
................
☆فلش بک بعد رسیدنشون به مدرسه☆
مینی : هی هایجین بلند شو
هایجین : چیشده ؟؟
یون جی : رسیدم بلند شو بریم بیرون
هایجین : اوکی
............
از قطار پیاده شدیم بهمون گفتن خودشون وسایلمون رو میزارن توی اتاقمون
رفتیم توی آکادمی واو چقدر بزرگ بود و البته فوق جادویی
رفتیم و صف وایسادیم و پیش مینی و یون جی بودم
بعد یه ۳ مین یه مرد مو سفید اومد
مرده : سلام من مدیر کل هاگوارتز ارتین هستم
ارتین : به همهی دانش آموزان اینجا خوش آمد عرض میکنم و خب حالا وقت گروه بندی سال اولی هاست سال اولی ها لطفا به بالا بیان و روی صندلی بشینن و بزارین کلاه گروه بندی گروهتون رو مشخص کنه
ارتین : خب .............. لی مینی
کلاه : اوممممم خب خب اینجا یه گریفیندوری داریم
مینی ممنون ( لبخند )
ارتین : مین یون جی
کلاه : خب خب اینجا دوباره یه گریفیندوری داریم
یون جی : ممنون( ذوق با لبخند )
ارتین : جئون هایجین
..........
میتونستم صدای پچ پچای بقیه رو بشنوم ولی اهمیت ندادم و با لبخند به سمت صندلی رفتم
...: وای اونم اینجاس
...: وای باورم نمیشه
...: فکر کن هایجین اینجا باشه وایییی خیلی خوبه
..: آره آره باید دعا دعا کنیم بیوفته تو گروه ما
..: بعدشم باهاش دوست میشیم بعد همه آزمون حساب میبرن
رفتم روی صندلی نشستم آقای ارتین کلاه رو روی سرم گذاشت
کلاه :...
فیک رو ادامه بدم ؟؟
۵.۸k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.