آنکه دوستش داشتم
آنکه دوستش داشتم
شبی تمامی زیباییش را در کوله باری ریخت و
بی آنکه حتی نگاهی
به آن که پشت سرش
کاسه ای آب در دست نگرفته بود انداخته باشد
رفت و رفت...
و در پی یافتن آنچه خود هم نمی دانست
ذره ذره زیبایی اش را
در آغوش دیگران جای گذاشت!
آنکه دوستش داشتم
از ابتدا برای رفتن آمده بود
و برای ماندنش
به همراه من
نه زنجیری بود
نه قفسی
و نه حتی کاسه آبی برای بازگشتن...
و همانگونه که همیشه دوست می داشت مثل همه شد
و به باد سپرد عطر نرگسی دستانش را...
شبی تمامی زیباییش را در کوله باری ریخت و
بی آنکه حتی نگاهی
به آن که پشت سرش
کاسه ای آب در دست نگرفته بود انداخته باشد
رفت و رفت...
و در پی یافتن آنچه خود هم نمی دانست
ذره ذره زیبایی اش را
در آغوش دیگران جای گذاشت!
آنکه دوستش داشتم
از ابتدا برای رفتن آمده بود
و برای ماندنش
به همراه من
نه زنجیری بود
نه قفسی
و نه حتی کاسه آبی برای بازگشتن...
و همانگونه که همیشه دوست می داشت مثل همه شد
و به باد سپرد عطر نرگسی دستانش را...
۱.۵k
۱۸ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.