لعنت به روزگار که از خاطرات من

لعنت به روزگار که از خاطرات من
حتی خیال داشتنت را گرفته بود

#سیدمهدی_موسوی
دیدگاه ها (۱)

بی مهر فاطمه دل ما ارزشی نداشتبی اشک های او گل ما ارزشی نداش...

گاه بر دل می زنی گاهی به نعل گاهی به میخجان فدای مهر و کینت ...

شاید باید جهان را رها کرد و جرعه ای چای نوشید...

مُتوجه‌‌هستی‌که‌‌‌نگاهِ‌‌‌شھداء‌‌‌‌به‌‌‌‌‌نگاه‌‌هایِ‌‌‌‌ماست...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

و من غرق می‌شومنه در دریا ،بلکه در خاطراتدر رویادر خیالدر اف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط