با هم قهر بوديم
با هم قهر بوديم
عادت داشتيم بعدِ بحث
يه مدتى رو تنها باشيم
تا همه چى برگرده به قبل
رفتم حموم تا مثل هميشه اشكامو نبينه
اومدم بيرون از اتاق
در حالى كه با يه دست داشتم موهامو خشك ميكردم
رفتم توو آشپزخونه يه ليوان چاى تلخ و داغ بردارم و برم بشينم پاى داستانم
چشمم بهش افتاد
داشت ريشه هاى فرشو ميبافت
دستش عادت كرده بود بس كه بين موهام بود
رفتم سمتش سرشو بلند كرد زل زد توو چشام
گفتم موهامو ميبافى تا دنيامون آروم بگيره ؟!
عادت داشتيم بعدِ بحث
يه مدتى رو تنها باشيم
تا همه چى برگرده به قبل
رفتم حموم تا مثل هميشه اشكامو نبينه
اومدم بيرون از اتاق
در حالى كه با يه دست داشتم موهامو خشك ميكردم
رفتم توو آشپزخونه يه ليوان چاى تلخ و داغ بردارم و برم بشينم پاى داستانم
چشمم بهش افتاد
داشت ريشه هاى فرشو ميبافت
دستش عادت كرده بود بس كه بين موهام بود
رفتم سمتش سرشو بلند كرد زل زد توو چشام
گفتم موهامو ميبافى تا دنيامون آروم بگيره ؟!
۶.۶k
۱۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.