وای اگر شب نبود

وای اگر شب نبود
بساط خستگی را
روی کدام شانه ای
پهن می‌کردیم
دیدگاه ها (۱)

همه‌ی مافقط حسرت بی‌پایان یک اتفاق ساده‌ایمکه جهان را،بی‌جهت...

نشسته ام کارهای انجام نداده ام را لیست کنماسمتبی هواروی کاغذ...

ما غرورمان را روی شانه هایمان گذاشته ایم.این بارِ سنگینی است...

آزاد

من در پی تو بودمتمام سالهای عمرم راندیده ای مرا؟آن درختی بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط