💠 ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها نسبت به فرزندان حضرت
💠 ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها نسبت به فرزندان حضرت زهرا علیها السلام
▪ ️فاطمه ی کِلابی از جهت اخلاقی، مثال زدنی بود و نسبت به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها، علاقه و ادب نشان می داد. یک نمونه از احترام و علاقه ای که از او، نسبت به عزیزان زهرا سلام الله علیها نقل شده است، این است که وقتی امیرالمومنین علیه السلام، فاطمه ی کِلابی را طبق رسم آن زمان به خانه آورد، از او تنها خواسته اش را پرسید. مطابق روایتی تاریخی، فاطمه ی کِلابی تنها یک خواسته مطرح کرد و آن این که، امیرالمومنین علیه السلام او را به نامش (فاطمه) صدا نزند.
امام علیه السلام به او فرمود: به چه علت تو را به نام فاطمه صدا نزنم در حالی که مادرت نام تو را فاطمه گذارده است؟
او جواب داد: آری... ولی میترسم هرگاه مرا به این اسم (فاطمه) صدا کنی، فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها به یاد مادرشان افتند و غمشان تازه شود. امام علیه السلام با او موافقت فرمود و او را "ام البنین" لقب داد.
▪ ️نمونه ای دیگر از معرفت ادب فاطمه کلابی (سلام الله علیها) این است که در روایتی تاریخی آمده است:
پس از واقعه ی کربلا وقتی امام زین العابدین علیه السلام و دیگر اسیران به مدینه ی منوره داخل می شدند، امام علیه السلام بشیر را که شاعری بود فرمان داد تا پیشاپیش سواران برود و خبر مصیبت حسین علیه السلام را به مدینه برساند. ام البنین علیه السلام جلو رفت و راهش را گرفت و از امام حسین علیه السلام پرسید(سراغ امام حسین علیه السلام را گرفت).
بشیر به او گفت: ای ام البنین! خدای در مصیبت فرزندت عبدالله صبرت دهد.
ام البنین گفت: از حسین(ع) خبرم بده.
بشیر گفت: خدای در مصیبت فرزندت جعفر صبرت دهد.
ام البنین گفت: ای بشیر! از حسین(ع) خبرم بده.
بشیر گفت: خدای در مصیبت فرزندت عثمان صبرت دهد.
ام البنین باز از بشیر سراغ امام حسین علیه السلام را گرفت.
بشیر گفت: خدا در مصیبت فرزندت عباس علیه السلام صبرت دهد.
به رغم علاقه ی شدیدی که به اباالفضل العباس علیه السلام داشت، آنگاه که بشیر از کشته شدن عباس علیه السلام خبرش داد، باز از حسین علیه السلام پرسید و گفت: ای بشیر! از سرور و مولایم حسین علیه السلام خبرم بده.
و بشیر گفت: ای فاطمه ! خدای در مصیبت حسین علیه السلام صبرت دهد. این زمان بود که چهره اش را خراشید و بر صورت زد و فریاد برآورد: واویلا، واحسینا [۱].
[۱]- از زبان آیت الله سید تقی مدرّسی، طبق نمونه های ایثار؛ جلد ۱، صفحه ۱۴ - ۱۱۳، با اندکی تصرف. تنقیح المثال؛ جلد ۳، صفحه ۷۰.
شعر و مطالب مذهبی
@sheremazhabi
https://t.me/sheremazhabi
▪ ️فاطمه ی کِلابی از جهت اخلاقی، مثال زدنی بود و نسبت به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها، علاقه و ادب نشان می داد. یک نمونه از احترام و علاقه ای که از او، نسبت به عزیزان زهرا سلام الله علیها نقل شده است، این است که وقتی امیرالمومنین علیه السلام، فاطمه ی کِلابی را طبق رسم آن زمان به خانه آورد، از او تنها خواسته اش را پرسید. مطابق روایتی تاریخی، فاطمه ی کِلابی تنها یک خواسته مطرح کرد و آن این که، امیرالمومنین علیه السلام او را به نامش (فاطمه) صدا نزند.
امام علیه السلام به او فرمود: به چه علت تو را به نام فاطمه صدا نزنم در حالی که مادرت نام تو را فاطمه گذارده است؟
او جواب داد: آری... ولی میترسم هرگاه مرا به این اسم (فاطمه) صدا کنی، فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها به یاد مادرشان افتند و غمشان تازه شود. امام علیه السلام با او موافقت فرمود و او را "ام البنین" لقب داد.
▪ ️نمونه ای دیگر از معرفت ادب فاطمه کلابی (سلام الله علیها) این است که در روایتی تاریخی آمده است:
پس از واقعه ی کربلا وقتی امام زین العابدین علیه السلام و دیگر اسیران به مدینه ی منوره داخل می شدند، امام علیه السلام بشیر را که شاعری بود فرمان داد تا پیشاپیش سواران برود و خبر مصیبت حسین علیه السلام را به مدینه برساند. ام البنین علیه السلام جلو رفت و راهش را گرفت و از امام حسین علیه السلام پرسید(سراغ امام حسین علیه السلام را گرفت).
بشیر به او گفت: ای ام البنین! خدای در مصیبت فرزندت عبدالله صبرت دهد.
ام البنین گفت: از حسین(ع) خبرم بده.
بشیر گفت: خدای در مصیبت فرزندت جعفر صبرت دهد.
ام البنین گفت: ای بشیر! از حسین(ع) خبرم بده.
بشیر گفت: خدای در مصیبت فرزندت عثمان صبرت دهد.
ام البنین باز از بشیر سراغ امام حسین علیه السلام را گرفت.
بشیر گفت: خدا در مصیبت فرزندت عباس علیه السلام صبرت دهد.
به رغم علاقه ی شدیدی که به اباالفضل العباس علیه السلام داشت، آنگاه که بشیر از کشته شدن عباس علیه السلام خبرش داد، باز از حسین علیه السلام پرسید و گفت: ای بشیر! از سرور و مولایم حسین علیه السلام خبرم بده.
و بشیر گفت: ای فاطمه ! خدای در مصیبت حسین علیه السلام صبرت دهد. این زمان بود که چهره اش را خراشید و بر صورت زد و فریاد برآورد: واویلا، واحسینا [۱].
[۱]- از زبان آیت الله سید تقی مدرّسی، طبق نمونه های ایثار؛ جلد ۱، صفحه ۱۴ - ۱۱۳، با اندکی تصرف. تنقیح المثال؛ جلد ۳، صفحه ۷۰.
شعر و مطالب مذهبی
@sheremazhabi
https://t.me/sheremazhabi
۳.۵k
۱۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.