همان کافه ای که بار اول دیدمش

همان کافه ای که بار اول دیدمش...
در همان کافه در چشمانم نگاه کرد و گفت نمیخواهمت برو...
رفتم...
ولی...
ولی...
ولی زندگی و جوانی ام را در همان کافه جا گذاشتم
برگشتم به کافه...
پرسیدم آقا من زندگی و جوانی ام را اینجا جا گذاشتم شما ندیدی؟؟؟
گفت همانی که با شما سر میز نشسته بود با خودش برداشت و برد...
بی انصاف...
جوانی ام را به من برگردان من پیر شدم...

#یکشنبه_لعنتی_۸مهر۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)

بیا و ببین روزگار مرا...بیا و ببین چه به حال و روز من آورده ...

شده‌ام از همه دنیا غافلقانعِ‌ام به تماشای #تووو#حمید_کیان_۷_...

مرا تنگ در آغوش بگیر و ببوس.بوسه‌ای طولانی حالا ببوس مرا  که...

از #تو تا منهزار دره ره است:من به راز شنفته می مانم#تو به شع...

چند پارتی...Jealous little one💞Part2ماریا: بله رئیس...تهیونگ...

( گناهکار ) ۱۳۳ part جیمین نگران زد به درب و با صدای خشن مرد...

حس های ممنوعه🍷🥂۱۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط