حسین پناهی

حسین پناهی:

حراج کردم همه رازهایم را یک جا
دلقک شدم با دماغ پینوکیو
و بوته گونی به جای موهایم
آری گلم
دلم
حرمت نگه دار
که این اشکها خون بهای عمر رفته من است
سرگذشت کسی که هیچ کس نبود ..
و همیشه گریه می کرد
بی مجال اندیشه به بغض های خود
تا کی مرا گریه کند ؟ و تا کی ؟!
و به کدام مرام بمیرد
آری گلم
دلم
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع میکند
دیدگاه ها (۱)

این چهار اصل توی زندگی خیلی مهم هستند :الـماس از تراش و ...

.

در کتاب خاطرات نلسون ماندلا آمده:فرق من و زندانبانم را میدان...

نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوری ؟ تو ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط