خب من عشق را جور دیگری میدیدم
خب من عشق را جورِ دیگری میدیدم
از اولش هم همین طور بودم
این که مثل یک دکمه ی شل
به پیراهن کسی آویزان باشم را دوست نداشتم
این که مثل تابلوی راهنما مدام
یادآور
باید و نبایدی باشم را
دوست نداشتم
من می خواستم با هم عبور کنیم
گاهی حتی پس و پیش
اما در حرکت
من ایستادن را قبول ندارم
من درجا زدن را دوست ندارم
من از هر آنچه که او را از رفتن باز می دارد
بیزارم
می خواستم قایق نجات باشم
بال پرواز باشم
چراغ روشنی که از هر جای تاریکی نگاه کند
می بیند اش
می خواستم هر جا ایستاد و خسته شد
نوک قله را نشانش بدهم
و سرخوشانه پا به پایش بدوم
حتی اگر خودم به هیچ جا نرسم
هیچ وقت تصاحب کردن را یاد نگرفتم
این که بروی با چنگ و دندان یک کسی را مال خودت کنی
یک چیزی را به خودت ببندی
دست کسی را تنها برای آن بگیری که فرار نکند
من بلد نیستم بجنگم
سخت ترین روزها را فقط گریه می کنم
و فکر می کنم لابد دلش جای دیگری ست
و آدم
نباید دنبال رفتنی ها بدود
از اولش هم همین طور بودم
این که مثل یک دکمه ی شل
به پیراهن کسی آویزان باشم را دوست نداشتم
این که مثل تابلوی راهنما مدام
یادآور
باید و نبایدی باشم را
دوست نداشتم
من می خواستم با هم عبور کنیم
گاهی حتی پس و پیش
اما در حرکت
من ایستادن را قبول ندارم
من درجا زدن را دوست ندارم
من از هر آنچه که او را از رفتن باز می دارد
بیزارم
می خواستم قایق نجات باشم
بال پرواز باشم
چراغ روشنی که از هر جای تاریکی نگاه کند
می بیند اش
می خواستم هر جا ایستاد و خسته شد
نوک قله را نشانش بدهم
و سرخوشانه پا به پایش بدوم
حتی اگر خودم به هیچ جا نرسم
هیچ وقت تصاحب کردن را یاد نگرفتم
این که بروی با چنگ و دندان یک کسی را مال خودت کنی
یک چیزی را به خودت ببندی
دست کسی را تنها برای آن بگیری که فرار نکند
من بلد نیستم بجنگم
سخت ترین روزها را فقط گریه می کنم
و فکر می کنم لابد دلش جای دیگری ست
و آدم
نباید دنبال رفتنی ها بدود
- ۱.۸k
- ۱۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط