ازسریداستانهایمن

#ازسری‌داستانهای‌من:
‏تو کافه یه دختر خوشگل میخاست بره بیرون نتونست درو باز کنه پنج نفر پاشدن براش در باز کنن حالا اگه من بودم میگفتن بکش ، محکم بکش باز میشه :|♡
دیدگاه ها (۶)

#ازسری‌داستانهای‌من:چندوقت پیش دوستم ‏میگه وای چقدهیجان داشت...

#ازسری‌داستانهای‌من:‏آخر یه روز اون اَپی که یه تیکه از آهنگو...

خیلی‌خوبه...پ.ن:یه سری چیز های دیگه ام هست!۱.بوی‌غذایی‌کع‌دو...

علم روانشناسی میگع :~اگر کسی خیلی میخندع، حتی ب چیز های احمق...

آخ…قربون اون دختری برم که دلش رو مثل پنجره رو به آفتاب یه نف...

سناریو بی تی اس

بچه ها حالتون چطوره ببخشید خیلی فعالیت نمیکنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط