پارت ۲۲ زندگی با بی تی اس ❤
پارت ۲۲ زندگی با بی تی اس ❤
اعضا بیخیال شدنو و رفتند بعد نیم ساعت نامرعی شدم اروم از اتاق خارج شدم یه نگاه به پایین انداختم کوک رو تو اشپز خونه دیدم که یه لیوان شیر موز رو روی اون گذاشته تا بخوره به سرعت نور دویدم تا شیر موز رو بخورم رسیدم تو اشپز خونه لیوان رو برداشتم و تو یه نفس همرو خوردم
کوک : هیی چرا شیر موز منو خوردی
من : دوست داشتم
کوک : من میدونم با تو
من: نمیتونی من رو ببینی که
کوک: میتونم مرعیت کنم که
من : اونوقت چطوری
کوک: به راحتی با سوزن زخمیت میکنم و مرعی میشی
من : اونوقت از کجا میفهمی که من الان کجا هستم
کوک : خب الان روبه روی منی دیگه
من : از کجا میدونی شاید پشت سرت باشم
کوک تا خواست جواب بده از پشت سر زدم رو شونش و جیغ کشید و گفت : لعنت بهت سکته کردم
برگشت که با سوزن منو بزنه برگشتم اونطرفش و دوباره زدم رو شونش این دفعه جیغ نکشید فقط یه خورده از فریاد هاش خونه لرزید
من از خنده روی زمین افتاده بودم
کوک : درد نخند بالاخره مرعی میشی که اون موقع بشین گریه کن
بقیه اعضا که از دعوامون خندشون گرفته بود گفتند : اتش بس اعلام کردید اوضاع امنه
من و کوک : فعلا اتش بس اعلام کردیم
رفتیم پیش بقیه اعضا
نامجون : میشه یه بار سر شیر موز دعوا نکنید
من و کوک : نه نمیشه
نامجون : مرسی
من و کوک : خواهش میکنم
شوگا : خوابم میاد
جیمین : خب برو بخواب
شوگا : گشنمم هست
جیمین : خب برو یه چیزی بخور
شوگا : چطور تو خواب بخورم
جیمین : اول برو بخور بعد بگیر بخواب
شوگا : نمیشه برعکسشو انجام بدم
جیمین : برو هر غلطی میخوای بکن
شوگا : باشه
جین : احیاناً قرار نیست ما ناهار بخوریم
تهیونگ : راست میگیا
جی هوپ : خب چی بخوریم
جین : رامن چطوره
جیهوپ : خوبه
جین رفت تا رامن رو درست کنه منم رفتم کمکش کنم
جین : ببین چند تا بسته نودل داریم
من در کابینت رو باز کردم و گفتم : ده تا
جین : هشتاشو بردار بیار
اعضا بیخیال شدنو و رفتند بعد نیم ساعت نامرعی شدم اروم از اتاق خارج شدم یه نگاه به پایین انداختم کوک رو تو اشپز خونه دیدم که یه لیوان شیر موز رو روی اون گذاشته تا بخوره به سرعت نور دویدم تا شیر موز رو بخورم رسیدم تو اشپز خونه لیوان رو برداشتم و تو یه نفس همرو خوردم
کوک : هیی چرا شیر موز منو خوردی
من : دوست داشتم
کوک : من میدونم با تو
من: نمیتونی من رو ببینی که
کوک: میتونم مرعیت کنم که
من : اونوقت چطوری
کوک: به راحتی با سوزن زخمیت میکنم و مرعی میشی
من : اونوقت از کجا میفهمی که من الان کجا هستم
کوک : خب الان روبه روی منی دیگه
من : از کجا میدونی شاید پشت سرت باشم
کوک تا خواست جواب بده از پشت سر زدم رو شونش و جیغ کشید و گفت : لعنت بهت سکته کردم
برگشت که با سوزن منو بزنه برگشتم اونطرفش و دوباره زدم رو شونش این دفعه جیغ نکشید فقط یه خورده از فریاد هاش خونه لرزید
من از خنده روی زمین افتاده بودم
کوک : درد نخند بالاخره مرعی میشی که اون موقع بشین گریه کن
بقیه اعضا که از دعوامون خندشون گرفته بود گفتند : اتش بس اعلام کردید اوضاع امنه
من و کوک : فعلا اتش بس اعلام کردیم
رفتیم پیش بقیه اعضا
نامجون : میشه یه بار سر شیر موز دعوا نکنید
من و کوک : نه نمیشه
نامجون : مرسی
من و کوک : خواهش میکنم
شوگا : خوابم میاد
جیمین : خب برو بخواب
شوگا : گشنمم هست
جیمین : خب برو یه چیزی بخور
شوگا : چطور تو خواب بخورم
جیمین : اول برو بخور بعد بگیر بخواب
شوگا : نمیشه برعکسشو انجام بدم
جیمین : برو هر غلطی میخوای بکن
شوگا : باشه
جین : احیاناً قرار نیست ما ناهار بخوریم
تهیونگ : راست میگیا
جی هوپ : خب چی بخوریم
جین : رامن چطوره
جیهوپ : خوبه
جین رفت تا رامن رو درست کنه منم رفتم کمکش کنم
جین : ببین چند تا بسته نودل داریم
من در کابینت رو باز کردم و گفتم : ده تا
جین : هشتاشو بردار بیار
۵۲.۸k
۲۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.