راه دهانم را بسته
راه دهانم را بسته
نامی که پایش را روی گلویم گذاشته و سخت می فشاردش
از چشمانم نت های تنهایی سرازیر می شوند
و آهنگی میشنود غمگین در روزهای بارانی سرد پاییزی ام
از نوگ انگشتانم شعرهای سرد و سیاه جاری میشوند و نقش میبندند بر دفتر شعر سرنوشتم
ذهنم با زمزمه ی آهنگ خاطراتش شب و روز مثل عابری مست و فارغ از دنیا دیوانه وار می رقصد
تنم مچاله زیر آوار حقیقت تلخ نبودنش
کاش این خزان بگذرد
و بهاری بیاید تا به جان خسته ام مجالی دهد برای آرامش
نامی که پایش را روی گلویم گذاشته و سخت می فشاردش
از چشمانم نت های تنهایی سرازیر می شوند
و آهنگی میشنود غمگین در روزهای بارانی سرد پاییزی ام
از نوگ انگشتانم شعرهای سرد و سیاه جاری میشوند و نقش میبندند بر دفتر شعر سرنوشتم
ذهنم با زمزمه ی آهنگ خاطراتش شب و روز مثل عابری مست و فارغ از دنیا دیوانه وار می رقصد
تنم مچاله زیر آوار حقیقت تلخ نبودنش
کاش این خزان بگذرد
و بهاری بیاید تا به جان خسته ام مجالی دهد برای آرامش
۶۶۸
۳۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.