بر من ستم زمانه میبین و مپرس

بر من ستم زمانه می‌بین و مپرس
اشکم چو اناردانه می‌بین و مپرس

احوال درون خانه نتوان گفتن
خون بر در آستانه می‌بین و مپرس
#سعدی
دیدگاه ها (۴)

ای یار غلط کردی با یار دگر رفتیاز کار خود افتادی در کار دگر ...

خیمهٔ انس مزن بر در این کهنه رباطکه اساسش همه بی‌موقع و بی‌ب...

بکشیدیارگوشم، که توامشب آنِ ماییصنما بلی ولیکن، تو نشان بده ...

مگذر ای یار و در این واقعه مگذار مراچون شُدم صید تو برگیر و ...

سینه در آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کا...

هر آن سِرّی که در سر داری با #دوست در میان منه، چه دانی که و...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط