تنم میلرزید

تنم میلرزید
دلم بیشتر
گفتم لابد
بیش از حد زیر باران مانده ام
به شومینه پناه بردم
گرم شدم
اما
بازهم تنم میلرزید
باز هم دلم بیشتر

تغییر دما بهانه بود
من به چشمانت فکر میکردم
به لمس گیسویت
و تنم میلرزید
و دلم بیشتر
دیدگاه ها (۱)

رونالدو :وقتی جوان بودم، به پدرم گفتم:ما ثروتمند خواهیم شد و...

تو را باید نواخت ...نوشتن دردی از دل تنگی دوا نمی کندباید به...

تنهایی همیشه بد بوده حتی وقتی خودت انتخابش میکنی اونجا که خو...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۱

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط