دل بکن از من دلت را پیش من پرپر نکن
دل بکن از من دلت را پیش من پرپر نکن
در دل سنگم ظهور عشق را باور نکن
من بریدم از همه دنیا برو با من نمان
بیش از این با یک مترسک زندگانی سر نکن
من کویرم ، دشت لوتم، لطف کن بر حال خود
چشمه ی چشمان نازت را برایم تر نکن
کم بزن آتش به جانم ، تَلِّ خاکستر شدم
با نگاهی غرق خواهش بر دلم خنجر نکن
خوب می دانم نبودم لایق دستان تو
قبله گاه عاشقی را سمت این کافر نکن
قلب پاکت همچنان دُرّیست در دریای عشق
این منِ چون سنگ را همپای این گوهر نکن
ای پرستو کوچ کن پرواز می خواند تو را
عاشقی یعنی همین سرگشتگی ، دیگر نکن
در دل سنگم ظهور عشق را باور نکن
من بریدم از همه دنیا برو با من نمان
بیش از این با یک مترسک زندگانی سر نکن
من کویرم ، دشت لوتم، لطف کن بر حال خود
چشمه ی چشمان نازت را برایم تر نکن
کم بزن آتش به جانم ، تَلِّ خاکستر شدم
با نگاهی غرق خواهش بر دلم خنجر نکن
خوب می دانم نبودم لایق دستان تو
قبله گاه عاشقی را سمت این کافر نکن
قلب پاکت همچنان دُرّیست در دریای عشق
این منِ چون سنگ را همپای این گوهر نکن
ای پرستو کوچ کن پرواز می خواند تو را
عاشقی یعنی همین سرگشتگی ، دیگر نکن
۶۳۵
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.