𝑝𝑎𝑟𝑡³
𝑝𝑎𝑟𝑡³
°ا/ت°
داشتم از مدرسه میرفتم بیرون که دیدم استاد و کوک دارن باهم حرف میزنن
همون لحظه تهیونگ اومد ( داداش ا/ت)
ته:سلامممم دانش آموز نمونه
ا/ت:هیسسس
ته:چته؟
ا/ت:گفتم هیسسسس
سوار ماشین استاد شدن
ا/ت:ته قول میدم تا یه هفته هرکاری بخوای انجام بدم فقط بدو سوار شو این ماشینه رو دنبال کن
ته:فول میدی؟
ا/ت:اره قول میدم بجنب
سوار ماشین شدیم و دنبالشون کردیم
رسیدیم به دریا
ته:ا/ت این کیه داره چیکار میکنه؟
ا/ت: اون یارو معلممه
خودمم
حیحححححح کوک(گریه)
چرا اون جوری شده؟
ته:وای نگو که میخواد بندازتش پایین؟
استاد کوک روانداخت پایین
ا/ت: ته تورو خدا یه کار کنننن توروخدا نجاتش بده(با گریه)
ته:وایسا بره
نامجون بعد ده ثانیه رفت
ته فوری از ماشین پیاده شد
کتش رو انداخت زمین و دویید سمت پرتگاه
شیرجه زد تو دریا کوک رو بیرون آورد
ماشین و بردم پایین لب ساحل تا بتونیم کوک رو سوار ماشین کنیم (ماشاالله بچم انقدر عضله ایه زورش نمیرسه😂😐)
کوک رو گذاشتیم پشت ماشین و سوار شدیم
بردیمش خونم(خونه خود ا/ت)
زنگ زدم به نینا
(نینا رفیق ا/ته که از قضا دکتره😊😐)
بعد چند ثانیه جواب داد
ا/ت:الو نینا
نینا:سلامت کجا رفت بچه جون؟
ا/ت:الان وقتش نیس مریض اورژانسی داری بدووووو بیااااااا خونمممممم (با داد)
نینا:اوکی چرا خشونت؟
بعد چند دقیقه نینا اومد
نینا: خب مریضمون کجاس؟
ا/ت: تو اتاقم
رفتیم داخل اتاقم
کوک رو معاینه کرد
نینا:چیزی نیست بخاطر اینکه افتاده تو آب کمبود اکسیژن پیدا کرده و بیهوشه تا یکی دو ساعت دیگه بهوش میاد
راستی ا/ت مراقبش باش چون امکان داره وقتی بهوش بیاد حالش بد بشه
ا/ت:اوکی مرسی که اومدی
نینا:خواهش میکنم من دیگه میرم
ته:وایسا میرسونمت
نینا:باش
ته و نینا باهم رفتن من موندمو کوک
ذهنم خیلی مشغول بود
چرا کیم نامجون باید اینکارو کنه
یعنی میخواسته تلافی کتک زدنای کوک رو سرش در بیاره
یا باهم مشکل دارن؟
یعنی همو میشناسن؟
اهههه وللش
ا/ت:کوک رفیق جدیدم نمیخوای بیدار شی؟.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
دلم نیومد نزارمش🙃❤
°ا/ت°
داشتم از مدرسه میرفتم بیرون که دیدم استاد و کوک دارن باهم حرف میزنن
همون لحظه تهیونگ اومد ( داداش ا/ت)
ته:سلامممم دانش آموز نمونه
ا/ت:هیسسس
ته:چته؟
ا/ت:گفتم هیسسسس
سوار ماشین استاد شدن
ا/ت:ته قول میدم تا یه هفته هرکاری بخوای انجام بدم فقط بدو سوار شو این ماشینه رو دنبال کن
ته:فول میدی؟
ا/ت:اره قول میدم بجنب
سوار ماشین شدیم و دنبالشون کردیم
رسیدیم به دریا
ته:ا/ت این کیه داره چیکار میکنه؟
ا/ت: اون یارو معلممه
خودمم
حیحححححح کوک(گریه)
چرا اون جوری شده؟
ته:وای نگو که میخواد بندازتش پایین؟
استاد کوک روانداخت پایین
ا/ت: ته تورو خدا یه کار کنننن توروخدا نجاتش بده(با گریه)
ته:وایسا بره
نامجون بعد ده ثانیه رفت
ته فوری از ماشین پیاده شد
کتش رو انداخت زمین و دویید سمت پرتگاه
شیرجه زد تو دریا کوک رو بیرون آورد
ماشین و بردم پایین لب ساحل تا بتونیم کوک رو سوار ماشین کنیم (ماشاالله بچم انقدر عضله ایه زورش نمیرسه😂😐)
کوک رو گذاشتیم پشت ماشین و سوار شدیم
بردیمش خونم(خونه خود ا/ت)
زنگ زدم به نینا
(نینا رفیق ا/ته که از قضا دکتره😊😐)
بعد چند ثانیه جواب داد
ا/ت:الو نینا
نینا:سلامت کجا رفت بچه جون؟
ا/ت:الان وقتش نیس مریض اورژانسی داری بدووووو بیااااااا خونمممممم (با داد)
نینا:اوکی چرا خشونت؟
بعد چند دقیقه نینا اومد
نینا: خب مریضمون کجاس؟
ا/ت: تو اتاقم
رفتیم داخل اتاقم
کوک رو معاینه کرد
نینا:چیزی نیست بخاطر اینکه افتاده تو آب کمبود اکسیژن پیدا کرده و بیهوشه تا یکی دو ساعت دیگه بهوش میاد
راستی ا/ت مراقبش باش چون امکان داره وقتی بهوش بیاد حالش بد بشه
ا/ت:اوکی مرسی که اومدی
نینا:خواهش میکنم من دیگه میرم
ته:وایسا میرسونمت
نینا:باش
ته و نینا باهم رفتن من موندمو کوک
ذهنم خیلی مشغول بود
چرا کیم نامجون باید اینکارو کنه
یعنی میخواسته تلافی کتک زدنای کوک رو سرش در بیاره
یا باهم مشکل دارن؟
یعنی همو میشناسن؟
اهههه وللش
ا/ت:کوک رفیق جدیدم نمیخوای بیدار شی؟.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
دلم نیومد نزارمش🙃❤
۱۰.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.