پارت نمی دونم چند
پارت نمی دونم چند
سبز صورتی
دوستان عزیز اونجایی که دامیان ۵استلا داشت رو لغو میکنیم و دامیان هم ممتاز شده
هنری هندرسون: آنیا فورجر ودامیان دزموند لطفاً به سالن ۵مراجعه کنید
آنیا دامیان رفتند و استلا هاشون رو گرفتند و رفتند و فرستادشون پیش دمتریوس
آنیا: چرا فقط یه دونه هست
دامیان:همینی که هست
یه نفر اومد تو
هنری هندرسون: بچهها جولیا والکس توی اتاق شما هستند
موقعیت:شب
همه رفتند خوابیدند
البته آنیا کنار الکس خوابید
ولی دامیان بیدار بود و داشت تو اینترنت می گشت
ذهن جولیا:یعنی قرار فردا دامیان ساما سوپرایزم کنه وای خدااااااااا
نویسنده:نه واسه تو نیست سورپرایز
ذهن دامیان: فردا ولنتاینه باید بگردم که چی بخرم
ذهن الکس:فردا واسه آنیا یه آرپاد با یه بسته بادوم زمینی می خرم عالیه
موقعیت: صبح
دامیان و الکس سریع واسه ولنتاین چیز میز خریدن
موقعیت:زنگ تفریح
الکس هدیه رو به آنیا داد و انیا از لپ آلکس بوسید
ودامیان رفت پیش آنیا و کادوش رو داد وانیا بغلش کرد ما اینجا دامیان نداشتیم یه رب گوجه مخلوط با مربا داشتیم
جولیا داشت میدید و رفت سمت دامیان و بوسیدش جوری که دست بیوفته رو کمرش
آنیا تا اون صحنه رو دید هرچی که دامیان واسش خریده بود رو انداخت جلوش
آنیا:احمق عوضی اگر دوسم نداری پس چرا این چیزا رو واسم خریدی عوضی برو با هم جولیا جونت
دامیان:جولیاااااااااااااا چرا این کارو کردی 😡🤬🤬🤬🤬
نویسنده:حاجی آروم باش 😳😳حداقل فحش نده
جولیا: دامیان ساما مگه خودت نگفتی که از اون کله صورتی بدتون میاد و گفتی بیام جلشون ببوسم تون
دامیان:آنیا حرفاشو باور نکن
آنیا حسابی گریه کرد
ورفت پیش الکس
دامیان:بیا حالت خوب شد راحت شدی🤬🤬
جولیا:من تورو خیلی دوست دارم من لیاقت تورو دارم دامیان ساما
الکس:چی شده چرا گریه می کنی
آنیا: دامیان منو دوست نداره هق
آلکس: ولی من تورو دوست دارم
آنیا: واقعا
الکس: اره
سبز صورتی
دوستان عزیز اونجایی که دامیان ۵استلا داشت رو لغو میکنیم و دامیان هم ممتاز شده
هنری هندرسون: آنیا فورجر ودامیان دزموند لطفاً به سالن ۵مراجعه کنید
آنیا دامیان رفتند و استلا هاشون رو گرفتند و رفتند و فرستادشون پیش دمتریوس
آنیا: چرا فقط یه دونه هست
دامیان:همینی که هست
یه نفر اومد تو
هنری هندرسون: بچهها جولیا والکس توی اتاق شما هستند
موقعیت:شب
همه رفتند خوابیدند
البته آنیا کنار الکس خوابید
ولی دامیان بیدار بود و داشت تو اینترنت می گشت
ذهن جولیا:یعنی قرار فردا دامیان ساما سوپرایزم کنه وای خدااااااااا
نویسنده:نه واسه تو نیست سورپرایز
ذهن دامیان: فردا ولنتاینه باید بگردم که چی بخرم
ذهن الکس:فردا واسه آنیا یه آرپاد با یه بسته بادوم زمینی می خرم عالیه
موقعیت: صبح
دامیان و الکس سریع واسه ولنتاین چیز میز خریدن
موقعیت:زنگ تفریح
الکس هدیه رو به آنیا داد و انیا از لپ آلکس بوسید
ودامیان رفت پیش آنیا و کادوش رو داد وانیا بغلش کرد ما اینجا دامیان نداشتیم یه رب گوجه مخلوط با مربا داشتیم
جولیا داشت میدید و رفت سمت دامیان و بوسیدش جوری که دست بیوفته رو کمرش
آنیا تا اون صحنه رو دید هرچی که دامیان واسش خریده بود رو انداخت جلوش
آنیا:احمق عوضی اگر دوسم نداری پس چرا این چیزا رو واسم خریدی عوضی برو با هم جولیا جونت
دامیان:جولیاااااااااااااا چرا این کارو کردی 😡🤬🤬🤬🤬
نویسنده:حاجی آروم باش 😳😳حداقل فحش نده
جولیا: دامیان ساما مگه خودت نگفتی که از اون کله صورتی بدتون میاد و گفتی بیام جلشون ببوسم تون
دامیان:آنیا حرفاشو باور نکن
آنیا حسابی گریه کرد
ورفت پیش الکس
دامیان:بیا حالت خوب شد راحت شدی🤬🤬
جولیا:من تورو خیلی دوست دارم من لیاقت تورو دارم دامیان ساما
الکس:چی شده چرا گریه می کنی
آنیا: دامیان منو دوست نداره هق
آلکس: ولی من تورو دوست دارم
آنیا: واقعا
الکس: اره
۲.۹k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.