زمانیکه مامدرسه میرفتیم یک نوع املاءبودبه نام
زمانیکه مامدرسه میرفتیم یک نوع املاءبودبه نام
املاءپاتخته ای درنوع خودش عذابی بودبرای کسی که پای تخته میرفت یه حسی داشت تومایه های اعدام درملأ عام وبرای همکلاسی های تماشاچی چیزی بودمصداق تفریح سالم ......
میزونیمکت های چوبی میخ دارکی یادشه؟؟؟؟
وقت امتحان یه نفرباید میرفت زیرمیزو ورقش رو
میذاشت رونیمکت ........
تودبستان زنگ تفریح که تموم میشد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم.....
زنگ آخرکه میشدکیف وکوله رومینداختیم رودوشمون ومنتظربودیم زنگ بخوره تااولین نفری باشیم که ازکلاس میدوه بیرون...
یادش بخیرچه هیجانی داشت روزی که قراربودزنگ آخربخاطرجلسه معلما زودتعطیل بشیم .....
نوستالژی به فنادهنده یعنی این جمله:بی سروصداوسایلتونو جمع کنیدباصف بیایدبریدتوحیاط معلمتون نیومده!!!!!
گوشه پایین ورقه های دفترمشقمون یاکتابمون نقاشی می کشیدیم بعدتندبرگ میزدیم میشدانیمیشن ......
هی گفتم دفترمشق یادش بخیر چه مشق هایی می نوشتیم دیکته های شب خونه که مامان باباها بهمون میگفتن
توخونه هم یکی ازسرگرمی های ما بالا رفتن ازرختخواب هابودخدامیدونه چندباررختخواب هاریزش کردن وموندیم زیر...لذت صعودازاین رختخوابهابرابری میکردباصعودبه قله دماوندچه کنیم تفریح نداشتیم که حاشیه دورفرش جاده اتومبیل رانیمون بود........
چه روزهایی بود یادش بخیر
اما
الان چی شدیم الان منتظراین هستیم که فلانی اشتباه کنه سرکوبش بزنیم راجب دیگران به راحتی قضاوت کنیم
قاضی میشیم بدون اینکه خودمون خبرداشته باشیم
قضاوت میکنیم حکم صادرمیکنیم ودرنهایت طرفومحکوم میکنیم
عصاب چیست؟؟؟؟
چیزی که هیچکس نداره وهمه توقع دارن تو داشته باشی
توقع چیست ؟؟؟
چیزی که همه دارن وانتظاردارندتونداشته باشی ..
ماهمون بچه مدرسه ای هستیم پس چراگذرزمان انقد روما تاثیرگذاشته
چرابایدراحت اجازه قضاوت کردن ودل شکستن به خودمون بدیم واقعا چرا ????
امسال یک سال بزرگترمیشیم ودقت کنیدهرسال از سال قبل اشتباهات و........بیشتر
مشکلات هم مثل.خود ماکه بزرگترمیشیم بزرگتر میشن .
کاش کمی سالم بیاندیشیم .
املاءپاتخته ای درنوع خودش عذابی بودبرای کسی که پای تخته میرفت یه حسی داشت تومایه های اعدام درملأ عام وبرای همکلاسی های تماشاچی چیزی بودمصداق تفریح سالم ......
میزونیمکت های چوبی میخ دارکی یادشه؟؟؟؟
وقت امتحان یه نفرباید میرفت زیرمیزو ورقش رو
میذاشت رونیمکت ........
تودبستان زنگ تفریح که تموم میشد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم.....
زنگ آخرکه میشدکیف وکوله رومینداختیم رودوشمون ومنتظربودیم زنگ بخوره تااولین نفری باشیم که ازکلاس میدوه بیرون...
یادش بخیرچه هیجانی داشت روزی که قراربودزنگ آخربخاطرجلسه معلما زودتعطیل بشیم .....
نوستالژی به فنادهنده یعنی این جمله:بی سروصداوسایلتونو جمع کنیدباصف بیایدبریدتوحیاط معلمتون نیومده!!!!!
گوشه پایین ورقه های دفترمشقمون یاکتابمون نقاشی می کشیدیم بعدتندبرگ میزدیم میشدانیمیشن ......
هی گفتم دفترمشق یادش بخیر چه مشق هایی می نوشتیم دیکته های شب خونه که مامان باباها بهمون میگفتن
توخونه هم یکی ازسرگرمی های ما بالا رفتن ازرختخواب هابودخدامیدونه چندباررختخواب هاریزش کردن وموندیم زیر...لذت صعودازاین رختخوابهابرابری میکردباصعودبه قله دماوندچه کنیم تفریح نداشتیم که حاشیه دورفرش جاده اتومبیل رانیمون بود........
چه روزهایی بود یادش بخیر
اما
الان چی شدیم الان منتظراین هستیم که فلانی اشتباه کنه سرکوبش بزنیم راجب دیگران به راحتی قضاوت کنیم
قاضی میشیم بدون اینکه خودمون خبرداشته باشیم
قضاوت میکنیم حکم صادرمیکنیم ودرنهایت طرفومحکوم میکنیم
عصاب چیست؟؟؟؟
چیزی که هیچکس نداره وهمه توقع دارن تو داشته باشی
توقع چیست ؟؟؟
چیزی که همه دارن وانتظاردارندتونداشته باشی ..
ماهمون بچه مدرسه ای هستیم پس چراگذرزمان انقد روما تاثیرگذاشته
چرابایدراحت اجازه قضاوت کردن ودل شکستن به خودمون بدیم واقعا چرا ????
امسال یک سال بزرگترمیشیم ودقت کنیدهرسال از سال قبل اشتباهات و........بیشتر
مشکلات هم مثل.خود ماکه بزرگترمیشیم بزرگتر میشن .
کاش کمی سالم بیاندیشیم .
۲.۸k
۱۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.