شاخه عشق را شکستم

شاخه‌ي عشق را شکستم
آن را در خاک دفن کردم
و ديدم که
باغم گل‌ کرده‌ است

کسي نمي تواند عشق را بکشد
اگر در خاک دفنش کني
دوباره مي‌رويد
اگر پرتابش کني به آسمان
بال‌هايي از برگ در مي‌آورد
و در آب مي‌افتد
با جوي‌ها مي‌درخشد
و غوطه‌ور در آب
برق مي‌زند

خواستم آن را در دلم دفن کنم
ولي دلم خانه‌ي عشق بود
درهاي خود را باز کرد
و آن را احاطه کرد با آواز از ديواري تا ديواري
دلم بر نوک انگشتانم مي‌رقصيد

عشقم را در سرم دفن کردم
و مردم پرسيدند
چرا سرم گل داده‌ است
چرا چشم هايم مثل ستاره‌ها مي‌درخشند
و چرا لبهايم از صبح روشن‌ترند

مي خواستم اين عشق را تکه‌تکه کنم
ولي نرم و سيال بود ، دور دستم پيچيد
و دست‌هايم در عشق به دام افتادند
حالا مردم مي‌پرسند که من زنداني کيستم

#هالينا_پوشوياتوسکا
دیدگاه ها (۰)

من از سلالهٔ درختانمتنفس هوای مانده ملولم می‌کندپرنده‌ای که ...

‌‌‌تو را قسم به نجواهای عاشقانهٔ ستارگانکه به جان می‌خرند ...

امشب اے ماه!شدم غرق غم و تنهایی،باز من ماندم و تو،شعر و شب و...

اگر این دنیا غریبه پرور است ،تو آشنا بمان !تو پای خوبی هایت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط