❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡
❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡❣️💛🧡
کلاس اخرمم تموم شد میخواستم پیاده برم خونم ولی یه ماشین مشکی اومد جلو داخل ماشینا نگاه کردم تهیونگ بود قلبم کار نمیکرد بایه لبخندی بهم گفت:سرنیتی بیا بریم خونه ما، سوارشو!
با یکم خجالت گفتم:خ.... خوشحال میشم...
سوار ماشین شدیم آنقدر بهش زل زده بودم که نفهمیدم کی رسیدیم خونش!با خوشحالی گفت:بیا داخل راحت باش.
پام دم در خونش لیز خوردو اون منا گرفت به چشام نگاه میکرد چهره اش میدرخشید!بلندم کردو گفت:متاسفم بیا داخل، میخوام با بچه ام اشنات کنم!
با تعجب گفتم:بچه؟؟؟
که یه سگ کیوت جذاب شکل خودش رو دیدم با کیوتی گفت:یونتان بچه ی من با سرنیتی اشنا شوو
دادش بغلم منا تا تونست نگاه کرد رفت نوشیدنی اورد خیلی خوب بود اومد اخرش پیشم نشستو یه کادو بهم دادو گفت:این برای تو، امیدوارم دوسش داشته باشی سرنیتی، اینم از طرف یونتان!
تعجب کردم چرا بهم کادو داده اونم دوتا خیلی حس خوبی داشتم انگار تازه نفس کشیدن رو فهمیدم!
#زیبا #جذاب #BEAUTIFUL #FANDOGHI #CLIP
کلاس اخرمم تموم شد میخواستم پیاده برم خونم ولی یه ماشین مشکی اومد جلو داخل ماشینا نگاه کردم تهیونگ بود قلبم کار نمیکرد بایه لبخندی بهم گفت:سرنیتی بیا بریم خونه ما، سوارشو!
با یکم خجالت گفتم:خ.... خوشحال میشم...
سوار ماشین شدیم آنقدر بهش زل زده بودم که نفهمیدم کی رسیدیم خونش!با خوشحالی گفت:بیا داخل راحت باش.
پام دم در خونش لیز خوردو اون منا گرفت به چشام نگاه میکرد چهره اش میدرخشید!بلندم کردو گفت:متاسفم بیا داخل، میخوام با بچه ام اشنات کنم!
با تعجب گفتم:بچه؟؟؟
که یه سگ کیوت جذاب شکل خودش رو دیدم با کیوتی گفت:یونتان بچه ی من با سرنیتی اشنا شوو
دادش بغلم منا تا تونست نگاه کرد رفت نوشیدنی اورد خیلی خوب بود اومد اخرش پیشم نشستو یه کادو بهم دادو گفت:این برای تو، امیدوارم دوسش داشته باشی سرنیتی، اینم از طرف یونتان!
تعجب کردم چرا بهم کادو داده اونم دوتا خیلی حس خوبی داشتم انگار تازه نفس کشیدن رو فهمیدم!
#زیبا #جذاب #BEAUTIFUL #FANDOGHI #CLIP
۱۶.۴k
۱۵ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.