*دردسر عشق🍷*
*دردسر عشق🍷*
پارت۷
ا/ت: نه پس تقصیر من بود؟
@: تقصیر من بود؟
ا/ت:اره تقصیر تو بود
@ نفسی از رو حرص کشید
پیشگو: خب حالا کی دزدیده؟
@: نمیدونیم
پیشگو: یعنی چه؟
ا/ت: کور بوده(🤣)
@: خفه شو
پیشگو: خب حالا میخای چیکار کنیم
ا/ت: دنبال سنگ ها میگردیم
پیشگو: این که خیلی طول میکشه
ا/ت: پس چکار کنیم؟ میخای@ رو بزاریم جا سنگ؟
@: بی ادب
ا/ت: اره خیلی بی ادبم چون پدر و مادری نداشتم که تربیتم کنن
@ با عصبانیت به ا/ت نگاه میکرد
پیشگو: بس کنید...خب چجوری میخای سنگ هارو پیدا کنی؟
ا/ت: نمیدونم...@ چیزی ندیدی؟ یعنی ندیدی اونا چه شکلی بودن؟
@ کمی فکر کرد و گفت: آها یادم اومد
پیشگو: خب بگو
@: موجود زشت و کوتوله بود
ا/ت: سبز بود؟
@: آره
ا/ت: آشناست
پیشگو: میتونی سنگ هارو ازش بگیری؟؟
ا/ت: اره...فردا میرم سراغش
پیشگو: پرنس ها هم باهات میان
ا/ت: چیی؟ لازم نیس با خودم اردک ببرم
تهیونگ: باز به ما گفت اردک..اردک تویی با این قدت
ا/ت: قدم مگه چشه؟؟
تهیونگ: کوتوله
ا/ت: هر هر درخت
تهیونگ: کوتوله کوتوله
ا/ت: نردبون
پادشاه: بسههه...فردا هشت تاتون با هم میرید حرفم نباشه
ا/ت: باشه ولی قول نمیدم اونا زنده برگردن
یونگی: ما برمیگردیم ولی تو شاید زنده نمونی
ا/ت: حالا میبینیم
یونگی*پوزخند
*فردا*
ا/ت: پاشید اردک ها
تهیونگ: بخف
ا/ت: میخای دوباره آب بریزم؟
همه پاشدن و سیخ سر تختاشون نشستن
ا/ت زد زیر خنده
کوک: هر هر نمکدون
ا/ت: پاشید آماده شید یک ساعت بعد راه میوفتیم یعنی ساعت۷
یونگی: چه خبره...خب بعد از ظهر میریم( دقیقا مثل خیلیامون😂)
ا/ت: نمیشه..از قدیم گفتن کار قبل از ظهر را به بعد از ظهر نگذار
نامجون:البته درستش کار امروز را به فردا نگذار هست
ا/ت: فرقی ندارن
نامجون: خیلی فرق دارن
ا/ت: من که فرقی نمیبینم
یونگی: چون کوری* زد زیر خنده
ا/ت: خیلی با مزه ای شیشه خیارشور
...خب آماده شید یه ساعت بعد میریم
و رفت بیرون
یونگی: این دختر خیلی رو مخه همش حاضر جوابی میکنه دختر باید با ادب باشه آروم باشه هر چی گفتی بگه چشم
کوک: اون خیلی با دختری که تو میگی فرق داره زمین تا آسمون
تهیونگ: چطوره امروز کارشو تموم کنیم
یونگی:منم موافقم
نامجون:اون وقت جواب پادشاه رو چی میدید
جیمین: میگیم لولو خوردش😂
نامجون: لولو قبل از اون ما رو میخوره عزیزانم اون میتونه از خودش محافظت کنه
جیهوپ: یه جور میگی انگار ما بچه ایم ما هم میتونیم از خودمون محافظت کنیم
نامجون: آره دیروز دیدیم چقد میتونی از خودت محافظت کنی کم مونده بود خودتو خیس کنی از ترس
جیهوپ: خب اون اهریمن بود
نامجون: توی جنگل ابری هم اهریمن های زیادی هست و قراره ما بریم داخل اون جنگل و به کوه سرخ بریم
جین:
چی گفت😈
پارت۷
ا/ت: نه پس تقصیر من بود؟
@: تقصیر من بود؟
ا/ت:اره تقصیر تو بود
@ نفسی از رو حرص کشید
پیشگو: خب حالا کی دزدیده؟
@: نمیدونیم
پیشگو: یعنی چه؟
ا/ت: کور بوده(🤣)
@: خفه شو
پیشگو: خب حالا میخای چیکار کنیم
ا/ت: دنبال سنگ ها میگردیم
پیشگو: این که خیلی طول میکشه
ا/ت: پس چکار کنیم؟ میخای@ رو بزاریم جا سنگ؟
@: بی ادب
ا/ت: اره خیلی بی ادبم چون پدر و مادری نداشتم که تربیتم کنن
@ با عصبانیت به ا/ت نگاه میکرد
پیشگو: بس کنید...خب چجوری میخای سنگ هارو پیدا کنی؟
ا/ت: نمیدونم...@ چیزی ندیدی؟ یعنی ندیدی اونا چه شکلی بودن؟
@ کمی فکر کرد و گفت: آها یادم اومد
پیشگو: خب بگو
@: موجود زشت و کوتوله بود
ا/ت: سبز بود؟
@: آره
ا/ت: آشناست
پیشگو: میتونی سنگ هارو ازش بگیری؟؟
ا/ت: اره...فردا میرم سراغش
پیشگو: پرنس ها هم باهات میان
ا/ت: چیی؟ لازم نیس با خودم اردک ببرم
تهیونگ: باز به ما گفت اردک..اردک تویی با این قدت
ا/ت: قدم مگه چشه؟؟
تهیونگ: کوتوله
ا/ت: هر هر درخت
تهیونگ: کوتوله کوتوله
ا/ت: نردبون
پادشاه: بسههه...فردا هشت تاتون با هم میرید حرفم نباشه
ا/ت: باشه ولی قول نمیدم اونا زنده برگردن
یونگی: ما برمیگردیم ولی تو شاید زنده نمونی
ا/ت: حالا میبینیم
یونگی*پوزخند
*فردا*
ا/ت: پاشید اردک ها
تهیونگ: بخف
ا/ت: میخای دوباره آب بریزم؟
همه پاشدن و سیخ سر تختاشون نشستن
ا/ت زد زیر خنده
کوک: هر هر نمکدون
ا/ت: پاشید آماده شید یک ساعت بعد راه میوفتیم یعنی ساعت۷
یونگی: چه خبره...خب بعد از ظهر میریم( دقیقا مثل خیلیامون😂)
ا/ت: نمیشه..از قدیم گفتن کار قبل از ظهر را به بعد از ظهر نگذار
نامجون:البته درستش کار امروز را به فردا نگذار هست
ا/ت: فرقی ندارن
نامجون: خیلی فرق دارن
ا/ت: من که فرقی نمیبینم
یونگی: چون کوری* زد زیر خنده
ا/ت: خیلی با مزه ای شیشه خیارشور
...خب آماده شید یه ساعت بعد میریم
و رفت بیرون
یونگی: این دختر خیلی رو مخه همش حاضر جوابی میکنه دختر باید با ادب باشه آروم باشه هر چی گفتی بگه چشم
کوک: اون خیلی با دختری که تو میگی فرق داره زمین تا آسمون
تهیونگ: چطوره امروز کارشو تموم کنیم
یونگی:منم موافقم
نامجون:اون وقت جواب پادشاه رو چی میدید
جیمین: میگیم لولو خوردش😂
نامجون: لولو قبل از اون ما رو میخوره عزیزانم اون میتونه از خودش محافظت کنه
جیهوپ: یه جور میگی انگار ما بچه ایم ما هم میتونیم از خودمون محافظت کنیم
نامجون: آره دیروز دیدیم چقد میتونی از خودت محافظت کنی کم مونده بود خودتو خیس کنی از ترس
جیهوپ: خب اون اهریمن بود
نامجون: توی جنگل ابری هم اهریمن های زیادی هست و قراره ما بریم داخل اون جنگل و به کوه سرخ بریم
جین:
چی گفت😈
۸.۸k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.