یه روز عادی در خوابگاه بنگتن :
یه روز عادی در خوابگاه بنگتن :
~جین به نامجون زنگ میزنه~
جین : سلام عزیزم ... اول از همه شوگارو بیدار کنه کوک و تهیونگ و دور از نگه دار نزار جیمین و تهیونگ باهم بازی کنن خوراکیایی جیمین از بالای یخچال بهش بده جبهوپ از اتاق تمرین بیار بیرون پاهاش درد میگیره یونتانو دور از جیمین نگه دار بوم نقاشی کوکی تو راهرو بهش بده و اگه تهیونگ گریه کرد شیشه شیرش طبقه آخر یخچال و در آخر همونطور که صبح گفتم وقتی ظهر برگشتم غذا آماده باشه
( نامجون درحالی که سه تا دیگه کیمچی و چهار کیلو گوشت خوک و نه پیمان برنجو سوزنده : باشه عزیزم )
~جین به نامجون زنگ میزنه~
جین : سلام عزیزم ... اول از همه شوگارو بیدار کنه کوک و تهیونگ و دور از نگه دار نزار جیمین و تهیونگ باهم بازی کنن خوراکیایی جیمین از بالای یخچال بهش بده جبهوپ از اتاق تمرین بیار بیرون پاهاش درد میگیره یونتانو دور از جیمین نگه دار بوم نقاشی کوکی تو راهرو بهش بده و اگه تهیونگ گریه کرد شیشه شیرش طبقه آخر یخچال و در آخر همونطور که صبح گفتم وقتی ظهر برگشتم غذا آماده باشه
( نامجون درحالی که سه تا دیگه کیمچی و چهار کیلو گوشت خوک و نه پیمان برنجو سوزنده : باشه عزیزم )
۱۰.۵k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.