سی و ششمین سالگرد شهادت شهید محمد حسین یوسف الهی گرامی با
سی و ششمین سالگرد شهادت شهید محمد حسین یوسف الهی گرامی باد
خاطره ای از شهید محمد حسین یوسف الهی
مرگ آگاهی شهید محمد حسین یوسف الهی
وقتی هور العظیم بودیم ،خواب دیده بودم محمد حسین شهید می شود. از آن زمان به بعد هر وقت می دیدمش بی اختیار اشکم جاری می شد.
خودم را برای عملیات والفجر هشت رساندم منطقه. با مهدی پرنده غیبی باهم بودیم که محمد حسین با موتور از راه رسید. باز اشکم جاری شد.
محمد حسین دل از دنیا کنده بود. خطاب به مهدی گفت: «شما کاری ندارید. من هم دارم می روم». شهادتش را می گفت.
مهدی شروع کرد به گریه کردن و گفت: «محمد حسین! تو اهل این حرف ها نبودی. تو که رفیق با معرفتی بودی».
محمد حسین گفت: «به خدا قسم! دو سال است که به خاطر رفاقت با شما مانده ام. بعد از شهادت شهید اکبر شجره این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم. دیگر بیش از این ظلم است. انصاف بدهید. آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند».
همان طور که می خندید سوار موتورش شد و رفت و ما فقط گریه کردیم و نگاه کردیم.
راوی: حمید شفیعی؛ هم رزم
کتاب حسین پسر غلام حسین ؛ زندگی نامه و خاطرات از شهید محمد حسین یوسف الهی،
امروز به نیابت از شهید محمد حسین یوسف الهی یک کار خیر انجام بدیم و دیگران رو هم به این کار خیر دعوت کنیم حتی با یک صلوات
خدا قبول کند ان شاءالله
یاد و خاطره تمامی شهدای گرانقدر و امام راحل ره گرامی باد
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدای گرانقدر و روح امام راحل ره صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع : سایت برش ها
خاطره ای از شهید محمد حسین یوسف الهی
مرگ آگاهی شهید محمد حسین یوسف الهی
وقتی هور العظیم بودیم ،خواب دیده بودم محمد حسین شهید می شود. از آن زمان به بعد هر وقت می دیدمش بی اختیار اشکم جاری می شد.
خودم را برای عملیات والفجر هشت رساندم منطقه. با مهدی پرنده غیبی باهم بودیم که محمد حسین با موتور از راه رسید. باز اشکم جاری شد.
محمد حسین دل از دنیا کنده بود. خطاب به مهدی گفت: «شما کاری ندارید. من هم دارم می روم». شهادتش را می گفت.
مهدی شروع کرد به گریه کردن و گفت: «محمد حسین! تو اهل این حرف ها نبودی. تو که رفیق با معرفتی بودی».
محمد حسین گفت: «به خدا قسم! دو سال است که به خاطر رفاقت با شما مانده ام. بعد از شهادت شهید اکبر شجره این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم. دیگر بیش از این ظلم است. انصاف بدهید. آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند».
همان طور که می خندید سوار موتورش شد و رفت و ما فقط گریه کردیم و نگاه کردیم.
راوی: حمید شفیعی؛ هم رزم
کتاب حسین پسر غلام حسین ؛ زندگی نامه و خاطرات از شهید محمد حسین یوسف الهی،
امروز به نیابت از شهید محمد حسین یوسف الهی یک کار خیر انجام بدیم و دیگران رو هم به این کار خیر دعوت کنیم حتی با یک صلوات
خدا قبول کند ان شاءالله
یاد و خاطره تمامی شهدای گرانقدر و امام راحل ره گرامی باد
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدای گرانقدر و روح امام راحل ره صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع : سایت برش ها
۱.۵k
۲۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.