بوسه تیر
بوسه تیر
صبحت از داغ تو بابا جگری می خواهد
لب خشک از عطش و چشم تری می خواهد
آمدی باز سوی خیمه و با خود گفتم
نوجوانی است که مهر پدری می خواهد
کاش می خواستم از تو دو زره برداری
این همه نیزه علی جان سپری می خواهد
نگران سر خود باش که این لشگر کفر
باز هم معجز شق القمری می خواهد
تیرها زودتر از من به تنت بوسه زدند
خرد شد آینه ات شیشه گری می خواهد
نیست از جسم گلت چیز زیادی در دست
نه عبا، پارچه ی مختصری می خواهد
کاملاً یافت نشد هر چه تفحس کردیم
بردنت حوصله ی بیشتری می خواهد
باز کن چشم و ببین آمده پیشم زینب
قول صبر از پدر محتضری می خواه
صبحت از داغ تو بابا جگری می خواهد
لب خشک از عطش و چشم تری می خواهد
آمدی باز سوی خیمه و با خود گفتم
نوجوانی است که مهر پدری می خواهد
کاش می خواستم از تو دو زره برداری
این همه نیزه علی جان سپری می خواهد
نگران سر خود باش که این لشگر کفر
باز هم معجز شق القمری می خواهد
تیرها زودتر از من به تنت بوسه زدند
خرد شد آینه ات شیشه گری می خواهد
نیست از جسم گلت چیز زیادی در دست
نه عبا، پارچه ی مختصری می خواهد
کاملاً یافت نشد هر چه تفحس کردیم
بردنت حوصله ی بیشتری می خواهد
باز کن چشم و ببین آمده پیشم زینب
قول صبر از پدر محتضری می خواه
۴۸۰
۱۸ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.