دریای سیاه پارت۱۹
#جونگکوک
میتونم به جرعت بگم ۱ ماه داریم مث چی تمرین میکنیم
هر شب دیوار دفاعی درست میکردیم تا مبادا رکب بخوریم
امشب همه خسته کوفته نشسته بودیم رو زمین
جین ک ناله میکرد
شوگا همش به یه نقطه زل زده بود و وی چرت میزد
بقیه داخل سالن بودن
ک بلخره شروع شد
یکی از دیدبان ها به سرعت خودشو به ما رسوند
همونطور ک نفس نفس میزد و خاک های روی صورتشو تکون میداد
گفت " قربان .... قربان ..... اومدن ..... اومدن
با این خبر به شیپورچی علامت دادم تا شیپور بزنه و همه جم شدن
دیدبان رو فرستادیم داخل تا نفسی تازه کنه
سومی همونطور ک موهاشو بالای سرش محکم میکرد به سمت سکو اومد و بلند بلند شروع به حرف زدن کرد
سومی بلخره این روز هم رسید شیاطین یه روز دیگه با ما فاصله دارن زودتر وسایلتون و مرتب کنین و آمادگی دفاعی تشکیل بدین تا اون موقع من سدی رو روی سرمون میسازم
و ی چیز شفاف شیشهای روی سرمون درست کرد
همه بچه ها لباساشون و تن کردن شمشیر ها و نیزه و تیروکمان هاشونم برداشتن
دیوار دفاعی تشکیل دادن و آماده باش و گوش به فرمان سومی ایستادن
مادر سومی در حالی ک اونم لباسای نظامی به تن کرده بود بیرون اومد
واو خانوادگی همه کارن
سوهیون و پادشاه هم به جممون اضافه شدن حالا همه گوش به فرمان یه نفر بودیم ....
میتونم به جرعت بگم ۱ ماه داریم مث چی تمرین میکنیم
هر شب دیوار دفاعی درست میکردیم تا مبادا رکب بخوریم
امشب همه خسته کوفته نشسته بودیم رو زمین
جین ک ناله میکرد
شوگا همش به یه نقطه زل زده بود و وی چرت میزد
بقیه داخل سالن بودن
ک بلخره شروع شد
یکی از دیدبان ها به سرعت خودشو به ما رسوند
همونطور ک نفس نفس میزد و خاک های روی صورتشو تکون میداد
گفت " قربان .... قربان ..... اومدن ..... اومدن
با این خبر به شیپورچی علامت دادم تا شیپور بزنه و همه جم شدن
دیدبان رو فرستادیم داخل تا نفسی تازه کنه
سومی همونطور ک موهاشو بالای سرش محکم میکرد به سمت سکو اومد و بلند بلند شروع به حرف زدن کرد
سومی بلخره این روز هم رسید شیاطین یه روز دیگه با ما فاصله دارن زودتر وسایلتون و مرتب کنین و آمادگی دفاعی تشکیل بدین تا اون موقع من سدی رو روی سرمون میسازم
و ی چیز شفاف شیشهای روی سرمون درست کرد
همه بچه ها لباساشون و تن کردن شمشیر ها و نیزه و تیروکمان هاشونم برداشتن
دیوار دفاعی تشکیل دادن و آماده باش و گوش به فرمان سومی ایستادن
مادر سومی در حالی ک اونم لباسای نظامی به تن کرده بود بیرون اومد
واو خانوادگی همه کارن
سوهیون و پادشاه هم به جممون اضافه شدن حالا همه گوش به فرمان یه نفر بودیم ....
۳.۰k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.