❈﷽❈
❈﷽❈
🖤 ارادت و تواضع امام صادق"عليهالسلام" نسبت به #رسول_رحمت"صلیاللهعلیهوآلهوسلم"
🏴 سالروز شهادت بنیانگذار مکتب شیعه، امام جعفر صادق"عليهالسلام" تسلیتباد.
📌پ.ن:
ابوهارون گويد: «همنشين امام صادق"عليهالسلام" در مدينه بودم چند روز حضرت مرا نديد سپس خدمت ايشان آمدم. حضرت به من فرمود: لَمْ أَرَكَ مُنْذُ أَيَّامٍ يَا أَبَاهَارُونَ فَقُلْتُ وُلِدَ لِي غُلَامٌ فَقَالَ بَارَكَ اللَّهُ فِيهِ فَمَا سَمَّيْتَهُ قُلْتُ سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً قَالَ فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ بِالْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَا تَسُبَّهُ وَ لَا تَضْرِبْهُ وَ لَا تُسِئْ إِلَيْهِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ دَارٌ فِيهَا اسْمُ مُحَمَّدٍ إِلَّا وَ هِيَ تُقَدَّسُ كُلَّ يَوْم؛
اى اباهارون! چند روز است كه تو را نديدهام. گفتم: پسرى برايم متولّد شد. حضرت فرمود: خداوند او را مبارك سازد. نامش را چه گذاشتهاى؟ گفتم: او را محمّد ناميدهام. ابوهارون گويد: حضرت با گونهاش به سوى زمين رو كرد در حالى كه مىگفت: محمّد محمّد محمّد، تا جايى كه نزديک بود گونهاش به زمين بچسبد. سپس فرمود: خودم، فرزندم، اهلم، پدر و مادرم و همه اهل زمين به فداى رسول خدا باد. فرزندت را دشنام مده و او را مزن و به او بدى مكن و بدان كه در زمين خانهاى نيست كه در آن اسم محمّد باشد مگر اينكه هر روز تقديس مىشود. سپس حضرت به من فرمود: عقيقه برايش كردهاى؟ او گويد: من چيزى نگفتم؛ حضرت چون ديد من چيزى نگفتم پنداشت كه من انجام ندادهام(حضرت به مصادف كه در آنجا حاضر بود) فرمود: اى مصادف! نزديک بيا. به خدا قسم من نفهميدم كه حضرت به مصادف چه گفت، فقط گمان بردم كه دستورى در رابطه با من داد. من خواستم كه برخيزم، حضرت فرمود: اى اباهارون! همين گونه كه هستى باش. پس از آن مصادف سه دينار برايم آورد و در دستم گذاشت و فرمود: اى اباهارون! برو و دو گوسفند نر بخر و گوسفندان چاقى انتخاب كن و بكش و بخور و به ديگران بخوران.»
📚 كافی، ج۶، ص۳۹.
🖤 ارادت و تواضع امام صادق"عليهالسلام" نسبت به #رسول_رحمت"صلیاللهعلیهوآلهوسلم"
🏴 سالروز شهادت بنیانگذار مکتب شیعه، امام جعفر صادق"عليهالسلام" تسلیتباد.
📌پ.ن:
ابوهارون گويد: «همنشين امام صادق"عليهالسلام" در مدينه بودم چند روز حضرت مرا نديد سپس خدمت ايشان آمدم. حضرت به من فرمود: لَمْ أَرَكَ مُنْذُ أَيَّامٍ يَا أَبَاهَارُونَ فَقُلْتُ وُلِدَ لِي غُلَامٌ فَقَالَ بَارَكَ اللَّهُ فِيهِ فَمَا سَمَّيْتَهُ قُلْتُ سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً قَالَ فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ بِالْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَا تَسُبَّهُ وَ لَا تَضْرِبْهُ وَ لَا تُسِئْ إِلَيْهِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ دَارٌ فِيهَا اسْمُ مُحَمَّدٍ إِلَّا وَ هِيَ تُقَدَّسُ كُلَّ يَوْم؛
اى اباهارون! چند روز است كه تو را نديدهام. گفتم: پسرى برايم متولّد شد. حضرت فرمود: خداوند او را مبارك سازد. نامش را چه گذاشتهاى؟ گفتم: او را محمّد ناميدهام. ابوهارون گويد: حضرت با گونهاش به سوى زمين رو كرد در حالى كه مىگفت: محمّد محمّد محمّد، تا جايى كه نزديک بود گونهاش به زمين بچسبد. سپس فرمود: خودم، فرزندم، اهلم، پدر و مادرم و همه اهل زمين به فداى رسول خدا باد. فرزندت را دشنام مده و او را مزن و به او بدى مكن و بدان كه در زمين خانهاى نيست كه در آن اسم محمّد باشد مگر اينكه هر روز تقديس مىشود. سپس حضرت به من فرمود: عقيقه برايش كردهاى؟ او گويد: من چيزى نگفتم؛ حضرت چون ديد من چيزى نگفتم پنداشت كه من انجام ندادهام(حضرت به مصادف كه در آنجا حاضر بود) فرمود: اى مصادف! نزديک بيا. به خدا قسم من نفهميدم كه حضرت به مصادف چه گفت، فقط گمان بردم كه دستورى در رابطه با من داد. من خواستم كه برخيزم، حضرت فرمود: اى اباهارون! همين گونه كه هستى باش. پس از آن مصادف سه دينار برايم آورد و در دستم گذاشت و فرمود: اى اباهارون! برو و دو گوسفند نر بخر و گوسفندان چاقى انتخاب كن و بكش و بخور و به ديگران بخوران.»
📚 كافی، ج۶، ص۳۹.
۲.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.