پاییز...
پاییز...
یک دختر ناشی بیشتر نیست...
که نمی داند چطور باید عاشق باشد!
سردی و گرمی اش را پنهان می کند که غافلگیر شوی...
بی هوا می زند زیر گریه که نازش را بکشی...
و کاری می کند که همیشه بگویی:
چه زود غروب شد...
پاییز سیندرلایی ست که باید کفش های نارنجی اش را تا قبل از رفتن خورشید در بیاورد...
نمی بینی که شب هایش چقدر شبیه زمستان هاست...؟!
پاییز اگر آدم بود...
زن تنهایی می شد که اگر سایه ی زیر گونه های استخوانی اش را نمی دیدی، دیگر هیچ وقت برایت روشن نمی پوشید...
به خیالت این فصل چرا اینقدر زود می گذرد...؟
یک دختر ناشی بیشتر نیست...
که نمی داند چطور باید عاشق باشد!
سردی و گرمی اش را پنهان می کند که غافلگیر شوی...
بی هوا می زند زیر گریه که نازش را بکشی...
و کاری می کند که همیشه بگویی:
چه زود غروب شد...
پاییز سیندرلایی ست که باید کفش های نارنجی اش را تا قبل از رفتن خورشید در بیاورد...
نمی بینی که شب هایش چقدر شبیه زمستان هاست...؟!
پاییز اگر آدم بود...
زن تنهایی می شد که اگر سایه ی زیر گونه های استخوانی اش را نمی دیدی، دیگر هیچ وقت برایت روشن نمی پوشید...
به خیالت این فصل چرا اینقدر زود می گذرد...؟
۶.۵k
۰۱ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.