تب تندی داشت در دوست داشتن

تب تندی داشت در دوست داشتن
آنقدر که همیشه قربان صدقه های صبح گاهی و شب به خیرهای عزیزم وفدایت شوم هایش به راه بودو من هربار از این رفت و آمدهای پرازاحساسش وحشت داشتم
میدانی تب تند زود عرق میکند برای اوهم زود از تب و تاب افتاد
یک روز ناغافل رفت
بی آنکه بی انصاف مرا به خدا بسپارد
#آذر_فراهانی
دیدگاه ها (۲)

#آشوب

#دلتنگی‌یار‌همیشیگیه‌من

+ میــشه اِمشَب بام حرف بِزنی؟َ-چـی بِگَم آخِــه؟+دروغ بِگو-...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط