به شهر رنگ ها رفتم گفت زرد نامرد است

به شهر رنگ ها رفتيم، گفتي زرد نامرد است
اگر رنگي تو را در خويش معنا كرد، نامرد است

تو تصوير مني يا من در اين آيينه تكرارم؟
جهان آيينه ي جادوست، زوج و فرد نامرد است

چه قدر از عقل مي پرسي، چه قدر از عشق مي خواني
از اين باز آي نااهل است، از آن برگرد نامرد است

نه سر در عقل مي بندم، نه دل در عشق مي بازم
كه اين نامرد بي درد است، و آن پر درد نامرد است

بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم
از این پس هر‌که نام عشق را آورد نامرد است.
دیدگاه ها (۲)

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهرهیچ کس هیچ کس اینجا به تو م...

‌اگر دوستم داری تمام وکمال دوست بدارنه زیرِ خطی از سایه روشن...

نامِ بعضي نفرات ،رزقِ روحم شده است ...!وقتِ هر دلتنگي ،سويشا...

من منتظرِ هیچ اتفاقی نیستم !من منتظرِ یک روزِ معمولی‌امکه تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط