خـــــدای جانم ..
خـــــدای جانم ..
این روزها نوشتنم نمی آید....
بیشتر حرف زدنم می آید...
گاهی هم گریه کردنم می آید....
دوستی اشکهایم را دید و گفت که ذکر حسبناالله بگویم.....
من اشک ریختم و ذکر حسبناالله گفتم و ناگهان اشکهایم خشک شد....
و دلم گــــــــــرم شد .
و به یاد آوردم که تو کـــــافی هستی ....
و چیزی بیش از کافی هستی
مشکلاتم و تمامم را به تو می سپارم و دلم قرص می شود....
کمکم کن خرابی ها را از نو بسازم
بودنت را از من نگیر خـــــوب من
این روزها نوشتنم نمی آید....
بیشتر حرف زدنم می آید...
گاهی هم گریه کردنم می آید....
دوستی اشکهایم را دید و گفت که ذکر حسبناالله بگویم.....
من اشک ریختم و ذکر حسبناالله گفتم و ناگهان اشکهایم خشک شد....
و دلم گــــــــــرم شد .
و به یاد آوردم که تو کـــــافی هستی ....
و چیزی بیش از کافی هستی
مشکلاتم و تمامم را به تو می سپارم و دلم قرص می شود....
کمکم کن خرابی ها را از نو بسازم
بودنت را از من نگیر خـــــوب من
۱.۳k
۰۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.