منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
هر که باشد دوست دارد دوستدار خویش را
هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق می داند نکو اداب کار خویش را
غیر گو از من قیاس کار کن این عشق چیست
می کند بیچاره ضایع روزگار خویش را
صید ناوک خورده خواهد جست ما خود بسملیم
ای شکار افکن بتاز از پی شکار خویش را
با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقض عهد
من که در اتش نگردانم عیار خویش را
باده این شیشه بیش از ساغر اغیار نیست
بشکنیم از جای دیگر ما خمار خویش را
کار رفت از دست وحشی پای بستی کن ز صبر
این بنای طاغت نا استوار خویش را
همایون زبون دراز کوته فکر
هر که باشد دوست دارد دوستدار خویش را
هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق می داند نکو اداب کار خویش را
غیر گو از من قیاس کار کن این عشق چیست
می کند بیچاره ضایع روزگار خویش را
صید ناوک خورده خواهد جست ما خود بسملیم
ای شکار افکن بتاز از پی شکار خویش را
با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقض عهد
من که در اتش نگردانم عیار خویش را
باده این شیشه بیش از ساغر اغیار نیست
بشکنیم از جای دیگر ما خمار خویش را
کار رفت از دست وحشی پای بستی کن ز صبر
این بنای طاغت نا استوار خویش را
همایون زبون دراز کوته فکر
۱.۳k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.